responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 71

نيز با آنها تبسم مى‌كند، هيجان عجيبى سر تا پاى پير مرد را فرا گرفته است، ناگهان احساس كرد، چشمش روشن شد، همه جا را مى‌بيند و دنيا با زيبائيهايش بار ديگر در برابر چشم او قرار گرفته‌اند چنان كه قرآن مى‌گويد" هنگامى كه بشارت دهنده آمد آن (پيراهن) را بر صورت او افكند ناگهان بينا شد"! (فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى‌ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً).

برادران و اطرافيان، اشك شوق و شادى ريختند، و يعقوب با لحن قاطعى به آنها" گفت نگفتم من از خدا چيزهايى سراغ دارم كه شما نمى‌دانيد"؟! (قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‌).

***
اين معجزه شگفت‌انگيز برادران را سخت در فكر فرو برد، لحظه‌اى به گذشته تاريك خود انديشيدند، گذشته‌اى مملو از خطا و گناه و اشتباه و تنگ چشمى‌ها، اما چه خوب است كه انسان هنگامى كه به اشتباه خود پى برد فورا به فكر اصلاح و جبران بيفتد، همانگونه كه فرزندان يعقوب افتادند دست به دامن پدر زدند و" گفتند پدرجان از خدا بخواه كه گناهان و خطاهاى ما را ببخشد" (قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا).

" چرا كه ما گناهكار و خطاكار بوديم" (إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ‌).

***
پير مرد بزرگوار كه روحى همچون اقيانوس وسيع و پرظرفيت داشت بى آنكه آنها را ملامت و سرزنش كند" به آنها وعده داد كه من به زودى براى شما از پروردگارم مغفرت مى‌طلبم" (قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي‌).

و اميدوارم او توبه شما را بپذيرد و از گناهانتان صرف نظر كند" چرا كه او غفور و رحيم است" (إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‌).

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 71
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست