نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 69
خانوادهاى
افسرده، عزادار، و پراندوه، لحظات دردناكى را مىگذراند.
" اما
همزمان با حركت كاروان از مصر، ناگهان در خانه يعقوب، حادثهاى رخ داد كه همه را
در بهت و تعجب فرو برد، يعقوب تكانى خورد و با اطمينان و اميد كامل صدا زد اگر
زبان به بدگويى نگشائيد و مرا به سفاهت و نادانى و دروغ نسبت ندهيد به شما مىگويم
من بوى يوسف عزيزم را مىشنوم" من احساس مىكنم دوران غم و محنت به زودى به
سر مىآيد، و زمان وصال و پيروزى فرا مىرسد، خاندان يعقوب لباس عزا و ماتم از تن
بيرون مىكنند و در جامه شادى و سرور فرو خواهند رفت، اما گمان نمىكنم شما اين
سخنان را باور كنيد (وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ
إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ)
[1] از جمله" فصلت" استفاده مىشود كه اين احساس براى يعقوب
به مجرد حركت كاروان از مصر دست داد.
***
اطرافيان
يعقوب كه قاعدتا نوهها و همسران فرزندان او و مانند آنان بودند با كمال تعجب و
گستاخى رو به سوى او كردند و با قاطعيت" گفتند: بخدا سوگند تو در همان گمراهى
قديمت هستى"! (قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ
الْقَدِيمِ).
چه گمراهى از
اين بالاتر كه ساليان دراز از مرگ يوسف مىگذرد، تو هنوز فكر مىكنى او زنده است و
تازه مىگويى من بوى يوسفم را از مصر مىشنوم؟
مصر كجا شام
و كنعان كجا؟! آيا اين دليل بر آن نيست كه تو همواره در عالم خيالات غوطهورى، و
پندارهايت را واقعيت مىپندارى، اين چه حرف عجيبى است
[1] تفندون از ماده" فند" (بر وزن
نمد) به معنى ناتوانى فكر و سفاهت و بعضى به معنى دروغ دانستهاند، و در اصل به
معنى فساد است، بنا بر اين جمله" لو لا تفندون" يعنى اگر مرا سفيه و
فاسد العقل نخوانيد ...
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 69