responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 65

با آن همه گرفتارى كه داشت از جزئيات و ريزه‌كاريهاى مسائل اخلاقى نيز غافل نمى‌ماند [1]

2- بزرگوارى يوسف‌

در بعضى ديگر از روايات آمده است كه برادران يوسف، بعد از اين ماجرا پيوسته، شرمسار بودند، يكى را به سراغ او فرستادند و گفتند: تو هر صبح و شام ما را بر كنار سفره خود مى‌نشانى، و ما از روى تو خجالت مى‌كشيم، چرا كه آن همه جسارت كرديم، يوسف براى اينكه نه تنها كمترين احساس شرمندگى نكنند، بلكه وجود خود را بر سر سفره او، خدمتى به او احساس كنند، جواب بسيار جالبى داد گفت: مردم مصر تا كنون به چشم يك غلام زر خريد به من مى‌نگريستند، و به يكديگر مى‌گفتند سبحان من بلغ عبدا بيع بعشرين درهما ما بلغ!!:

" منزه است خدايى كه غلامى را كه به بيست درهم فروخته شد به اين مقام رسانيده"! اما الان كه شما آمده‌ايد و پرونده زندگى من براى اين مردم گشوده شده، مى‌فهمند من غلام نبوده‌ام، من از خاندان نبوت و از فرزندان ابراهيم خليل هستم و اين مايه افتخار و مباهات من است! [2]

3- شكرانه پيروزى‌

آيات فوق اين درس مهم اخلاقى و دستور اسلامى را به روشنترين وجهى به ما مى‌آموزد كه به هنگام پيروزى بر دشمن، انتقامجو و كينه‌توز نباشيد.

برادران يوسف، سختترين ضربه‌ها را به يوسف زده بودند، و او را تا آستانه مرگ پيش بردند كه اگر لطف خدا شامل حال او نشده بود، رهايى براى او ممكن نبود، نه تنها يوسف را آزار دادند كه پدرش را نيز سخت شكنجه دادند


[1] مجمع البيان ذيل آيات مورد بحث.

[2] تفسير فخر رازى جلد 18 صفحه 206.

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 65
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست