نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 39
نكتهها:
آيات فوق
سؤالات زيادى را برمىانگيزد كه بايد به يك يك آنها پاسخ گفت:
1- چرا
يوسف خودش را به برادران معرفى نكرد تا پدر را از غم جانكاه فراق زودتر رهايى
بخشد.
پاسخ اين
سؤال همانگونه كه قبلا هم اشاره شد، تكميل برنامه آزمايش پدر و برادران بوده است و
به تعبير ديگر اين كار از سر هوى و هوس نبوده، بلكه طبق يك فرمان الهى بود كه
مىخواست مقاومت يعقوب را در برابر از دست دادن فرزند دوم نيز بيازمايد، و بدين
طريق آخرين حلقه تكامل او پياده گردد، و نيز برادران آزموده شوند كه در اين هنگام
كه برادرشان گرفتار چنين سرنوشتى شده است در برابر عهدى كه با پدر در زمينه حفظ او
داشتند چه انجام خواهند داد؟
2- چگونه
بىگناهى را متهم به سرقت كرد؟
آيا جائز بود
بىگناهى را متهم به سرقت كنند، اتهامى كه آثار شومش دامان بقيه برادران را هم كم
و بيش مىگرفت؟
پاسخ اين
سؤال را نيز مىتوان از اينجا يافت كه اين امر با توافق خود بنيامين بوده است چرا
كه يوسف قبلا خود را به او معرفى كرده بود، و او مىدانست كه اين نقشه براى
نگهدارى او چيده شده است، و اما نسبت به برادران، تهمتى وارد نمىشد، تنها ايجاد
نگرانى و ناراحتى مىكرد، كه آن نيز در مورد يك آزمون مهم، مانعى نداشت.
3- نسبت
سرقت به همه چه مفهومى دارد؟
آيا نسبت
سرقت آنهم به صورت كلى و همگانى با جمله
إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ (شما سارق هستيد) دروغ نبود؟ مجوز
اين دروغ و تهمت چه بوده است؟
پاسخ اين
سؤال نيز با تحليل زير روشن مىشود كه:
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 39