نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 37
كنند، منتها
براى اينكه طرح و نقشه اصلى يوسف معلوم نشود،" نخست بارهاى ديگران را قبل از
بار برادرش بنيامين بازرسى كرد و سپس پيمانه مخصوص را از بار برادرش بيرون
آورد" (فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ
اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ).
همين كه
پيمانه دربار بنيامين پيدا شد، دهان برادران از تعجب باز ماند، گويى كوهى از غم و
اندوه بر آنان فرود آمد، و خود را در بن بست عجيبى ديدند.
از يك سو
برادر آنها ظاهرا مرتكب چنين سرقتى شده و مايه سرشكستگى آنهاست، و از سوى ديگر
موقعيت آنها را نزد عزيز مصر به خطر مىاندازد، و براى آينده جلب حمايت او ممكن
نيست، و از همه اينها گذشته پاسخ پدر را چه بگويند؟ چگونه او باور مىكند كه
برادران تقصيرى در اين زمينه نداشتهاند؟
بعضى از
مفسران نوشتهاند كه در اين هنگام برادرها رو به سوى بنيامين كردند، و گفتند: اى
بىخبر؟ ما را رسوا كردى، صورت ما را سياه نمودى، اين چه كار غلطى بود كه انجام
دادى؟ (نه به خودت رحم كردى و نه به ما و نه به خاندان يعقوب كه خاندان نبوت است)
آخر بگو كى تو اين پيمانه را برداشتى و در بار خود گذاشتى؟
بنيامين كه
باطن قضيه را مىدانست با خونسردى جواب داد اين كار را همان كس كرده است كه وجوه
پرداختى شما را در بارتان گذاشت! ولى حادثه آن چنان براى برادران ناراحت كننده بود
كه نفهميدند چه مىگويد [1] سپس قرآن
چنين اضافه مىكند كه" ما اين گونه براى يوسف، طرح ريختيم" (تا برادر
خود را به گونهاى كه برادران ديگر نتوانند مقاومت كنند نزد خود نگاه دارند) (كَذلِكَ
كِدْنا لِيُوسُفَ).
مساله مهم
اينجاست كه اگر يوسف مىخواست طبق قوانين مصر با برادرش