نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 20
نكتهها:
1- چرا
يوسف خود را به برادران معرفى نكرد
نخستين سؤالى
كه در ارتباط با آيات فوق پيش مىآيد اين است كه چگونه يوسف خود را به برادران
معرفى نكرد، تا زودتر او را بشناسند و به سوى پدر بازگردند، و او را از غم و اندوه
جانكاه فراق يوسف در آورند؟
اين سؤال را
مىتوان به صورت وسيعترى نيز عنوان كرد و آن اينكه هنگامى كه برادران نزد يوسف
آمدند، حد اقل هشت سال از آزادى او از زندان گذشته بود، چرا كه هفت سال دوران وفور
نعمت را پشت سر گذاشته بود كه به ذخيره مواد غذايى براى سالهاى قحطى مشغول بود، و
در سال هشتم كه قحطى شروع شد يا بعد از آن برادرها براى تهيه غله به مصر آمدند،
آيا لازم نبود كه در اين هشت سال، پيكى به كنعان بفرستد و پدر را از حال خود آگاه
سازد و او را از آن غم بىپايان رهايى بخشد؟! بسيارى از مفسران مانند طبرسى در
مجمع البيان، و علامه طباطبائى در الميزان، و قرطبى در تفسير الجامع لاحكام
القرآن، به پاسخ اين سؤال پرداختهاند و جوابهايى ذكر كردهاند كه به نظر مىرسد
بهترين آنها اين است كه يوسف چنين اجازهاى را از طرف پروردگار نداشت، زيرا ماجراى
فراق يوسف گذشته از جهات ديگر صحنه آزمايش و ميدان امتحانى بود براى يعقوب و
مىبايست دوران اين آزمايش به فرمان پروردگار به آخر برسد، و قبل از آن خبر دادن
را يوسف مجاز نبود.
به علاوه اگر
يوسف بلافاصله خود را به برادران معرفى مىكرد، ممكن بود عكس العملهاى نامطلوبى
داشته باشد از جمله اينكه آنها چنان گرفتار وحشت حادثه شوند كه ديگر به سوى او
بازنگردند، به خاطر اينكه احتمال مىدادند يوسف انتقام گذشته را از آنها بگيرد.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 20