responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 18

كوچكتر بود، روزى همراه ما براى شكار و تفريح به صحرا آمد، و ما از او غافل مانديم و گرگ او را دريد! و از آن روز تا كنون پدر، براى او گريان و غمگين است.

بعضى از مفسران چنين نقل كرده‌اند كه عادت يوسف اين بود كه به هر كس يك بار شتر غله بيشتر نمى‌فروخت، و چون برادران يوسف، ده نفر بودند، ده بار غله به آنها داد، آنها گفتند ما پدر پيرى داريم و برادر كوچكى، كه در وطن مانده‌اند، پدر به خاطر شدت اندوه نمى‌تواند مسافرت كند و برادر كوچك هم براى خدمت و انس، نزد او مانده است، سهميه‌اى هم براى آن دو به ما مرحمت كن.

يوسف دستور داد دو بار ديگر بر آن افزودند، سپس رو كرد به آنها و گفت: من شما را افراد هوشمند و مؤدبى مى‌بينم و اينكه مى‌گوئيد پدرتان به برادر كوچكتر بسيار علاقمند است، معلوم مى‌شود، او فرزند فوق العاده‌اى است و من مايل هستم در سفر آينده حتما او را ببينم.

به علاوه مردم در اينجا سوء ظن‌هايى نسبت به شما دارند چرا كه از يك كشور بيگانه‌ايد براى رفع سوء ظن هم كه باشد در سفر آينده برادر كوچك را به عنوان نشانه همراه خود بياوريد.

در اينجا قرآن مى‌گويد: هنگامى كه يوسف بارهاى آنها را آماده ساخت به آنها گفت: آن برادرى را كه از پدر داريد نزد من بياوريد" (وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ‌).

سپس اضافه كرد:" آيا نمى‌بينيد، حق پيمانه را ادا مى‌كنم، و من بهترين ميزبانها هستم"؟ (أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ‌).

***
و به دنبال اين تشويق و اظهار محبت، آنها را با اين سخن تهديد كرد كه" اگر آن برادر را نزد من نياوريد، نه كيل و غله‌اى نزد من خواهيد داشت، و نه‌

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 18
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست