گروه اول از هر نظر با تمام حواس و ادراكات آماده بودند كه پس از دريافت حق آن
را پذيرا شوند و از آن پيروى كنند.
ولى اين دسته چنان در گمراهى خود سرسختند كه هر چند حق براى آنان روشن شود
حاضر به پذيرش نيستند، قرآنى كه راهنما و هادى متقين بود، براى اينها بكلى بى اثر
است، بگويى يا نگويى، انذار كنى يا نكنى، بشارت دهى يا ندهى، اثر ندارد، اصولا
آنها آمادگى روحى براى پيروى از حق و تسليم شدن در برابر آن را ندارند.
***
آيه دوم اشاره به دليل اين تعصب و لجاجت مىكند و مىگويد: آنها چنان در
كفر و عناد فرو رفتهاند كه حس تشخيص را از دست دادهاند" خدا بر دلها و
گوشهايشان مهر نهاده و بر چشمهاشان پرده افكنده شده" (خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ
عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ).
به همين دليل نتيجه كارشان اين شده است كه" براى آنها عذاب بزرگى
است" (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ).
به اين ترتيب چشمى كه پرهيزگاران با آن آيات خدا را مىديدند، و گوشى كه سخنان
حق را با آن مىشنيدند، و قلبى كه حقايق را بوسيله آن درك مىكردند در اينها از
كار افتاده است، عقل و چشم و گوش دارند، ولى قدرت" درك" و"
ديد" و" شنوايى" ندارند! چرا كه اعمال زشتشان و لجاجت و عنادشان
پردهاى شده است در برابر اين ابزار شناخت.
مسلما انسان تا به اين مرحله نرسيده باشد قابل هدايت است، هر چند گمراه باشد،
اما به هنگامى كه حس تشخيص را بر اثر اعمال زشت خود از دست داد ديگر
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 82