نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 318
نساء و سور ديگر بر
شمرده حلال دانستهاند، و نصارى خوردن مسكرات و گوشت خوك را حلال دانستهاند، و
حال آنكه حرمت آن دو در دين موسى (ع) و عيسى (ع) و خاتم انبياء 6 مسلم است. و
نيز مال مردم خورى را حلال مىدانند، هم چنان كه قرآن در آيه بعد از آيه مورد بحث
آن را به ملايان اين دو ملت نسبت داده و مىفرمايد:(إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ
لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ).[1] و منظور
از رسول در جمله(ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ)
يا رسول خود ايشان است كه معتقد به نبوتش هستند، مثل موسى (ع) نسبت به ملت يهود، و
عيسى (ع) نسبت به ملت نصارى، كه در اين صورت معناى آيه اين مىشود: هيچ يك
از اين دو ملت حرام نمىدانند آنچه را كه پيغمبر خودشان حرام كرده و معلوم
است كه مىخواهد نهايت درجه بى حيائى و تجرى ايشان را نسبت به پروردگارشان اثبات
كند، و بفرمايد با اينكه به حقانيت پيغمبر خودشان اعتراف دارند، معذلك دستورات
الهى را با اينكه مىدانند دستورات الهى است بازيچه قرار داده و به آن بى اعتنايى
مىكنند.
و يا منظور
از آن، پيغمبر اسلام است، و معنايش اين است كه اهل كتاب با اينكه نشانهاى
نبوت خاتم انبياء را در كتب خود مىخوانند؟ و امارات آن را در وجود آن جناب مشاهده
مىكنند، و مىبينند كه او پليديها را بر ايشان حرام مىكند و طيبات را براى آنان
حلال مىسازد، و غل و زنجيرهايى كه ايشان از عقايد خرافى بدست و پاى خود بستهاند
مىشكند، و آزادشان مىسازد معذلك زير بار نمىروند و محرمات او را حلال
مىشمارند .
[مراد از
رسول در توصيف اهل كتاب به اينكه آنچه را كه خدا و رسول او حرام كردهاند
حرام نمىدانند پيامبر اسلام 6 مىباشد]
و بنا بر اين
احتمال، غرض از توصيف آنها به عدم تحريم آنچه كه خدا و رسولش حرام كردهاند سرزنش
ايشان است، و نيز تحريك و تهييج مؤمنين است بر قتال با آنها به علت عدم اعتنا به
آنچه كه خدا و رسولش حرام كردهاند و نيز به علت گستاخى در انجام محرمات و هتك
حرمت آنها.
و چه بسا يك
نكته احتمال دوم را تاييد كند، و آن اين است كه اگر منظور از رسول در جمله و
رسوله رسول هر امتى نسبت به آن امت باشد- مثلا موسى نسبت به يهود و عيسى
نسبت به نصارى رسول باشند- حق كلام اين بود كه بفرمايد:(وَ لا
يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ) و رسول را به صيغه
جمع بياورد، چون سبك قرآن هم همين اقتضاء را دارد، قرآن در نظائر اين مورد عنايت
دارد كه كثرت انبياء را به رخ مردم بكشد، مثلا در باره بيم ايشان مىفرمايد: