نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 89
پدران ما چنين
مىكردهاند و ثانيا خدا هم به ما چنين دستور داده نيز ذكر فرموده، سپس به
اصل ثابت فوق تمسك جسته و به رسول گراميش مىفرمايد تا به آنان بفهماند كه اين حرف
افترا به خدا است، زيرا خداوند امر به فحشا نمىكند و به هيچ وجه به آن راضى نيست،
اگر راضى مىبود آدم و همسرش را به خاطر آن از بهشت بيرون نمىكرد.
همانطورى كه
اشاره شد در اين آيه براى مشركين دو عذر ذكر شده كه در ارتكاب فحشا با آن اعتذار
مىجستهاند: يكى اينكه پدران ما چنين مىكردهاند و ديگرى
اينكه خداوند هم به ما چنين دستور داده . از اين دو عذر آن عذرى كه
مربوط به خطاب عمومى(يا بَنِي آدَمَ) است كه در اين
داستان مكرر ذكر شده همانا عذر دوم است، و به همين جهت در آيه شريفه متعرض رد و
پاسخ از همان شده است. و اما عذر اولشان گر چه در جاى خود عذر غير موجهى است، و
خداوند هم آن را موجه نمىداند، و در موارد زيادى از كلام مجيد خود آن را به امثال
آيه(أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا
يَهْتَدُونَ)[1] رد كرده الا
اينكه داستان مورد بحث تنها شاهد بطلان عذر دوم آنان است.
[آنچه در
مورد مراد از فاحشه در:(إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا
...) گفته شده است]
عدهاى از
مفسرين گفتهاند: جمله(إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً ...) اشاره است
به عادت زشتى كه در ميان مردم دوران جاهليت معمول بوده است، آنها به استناد اينكه
در لباسهاىشان خدا را معصيت كردهاند لخت مادرزاد شده و دور خانه خدا طواف مىكردهاند[2].
از فراء نيز
نقل شده كه گفته است: اعراب جاهليت را رسم چنين بود كه رشتههايى از چرم و يا از
پشم به نوارى آويزان كرده آن نوار را طورى به كمر خود مىبستند و رشتهها در برابر
عورتشان قرار مىگرفت و تا اندازهاى آن را مىپوشاند، اين رشتهها را در صورتى
كه از چرم درست مىشد حوف و اگر از پشم بود رهط
مىناميدند. زنان نيز برهنه شده استخوان كتف يا چيز ديگرى به خود مىبستند و به
اين بيت مترنم مىشدند: