نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 240
خود آرامش خاطر را از
دست نداده و در دين خود دچار حيرت و اضطراب نشوند، كفار هم به كفر خود اكتفاء
نموده، كارهايى كه مايه ندامت است نكرده و از در نادانى دامن خود را به ننگ ظلم و
مفسدهجويى آلوده نسازند، پس همين دستور خود يكى از شواهدى است بر اينكه خداوند
خير الحاكمين است براى اينكه در هر موقع مناسبى حكمى مىكند كه مايه خير همه مردم
است، و هر حكمى هم كه مىكند، عادلانه و خالى از جور و تعدى است.
بنا بر اين
جمله فاصبروا نسبت به كافر حكمى است ارشادى، و نسبت به مؤمنين حكمى
است مولوى، و يا به عبارت ديگر نسبت به هر دو طبقه حكمى است ارشادى كه آنان را به
صلاحشان راهنمايى مىكند.
(قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا
شُعَيْبُ ...) شعيب (ع) به وظيفه ارشاد و راهنمايى خود قيام نمود، و
ليكن قوم او استكبار نموده به دستوراتش گردن ننهادند و در عوض او و گروندگان به او
را تهديد نموده و گفتند: بايد از دين توحيد دست بر داريد و گر نه از شهر و ديارتان
اخراج خواهيم كرد.
و از آنجايى
كه تهديد خود را بطور قطع خاطر نشان شعيب كردند، هم چنان كه از لام و نون تاكيد در
دو جمله لنخرجنك و او لتعودن بر مىآيد شعيب ترسيده و از
خداى تعالى فتح و فيروزى و نجات از اين گرفتارى را طلب نمود، و گفت:(رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا ...).
(قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ قَدِ افْتَرَيْنا عَلَى اللَّهِ كَذِباً إِنْ
عُدْنا فِي مِلَّتِكُمْ ...) شعيب (ع) در آيه شريفه از ارتداد و اعراض از
دين توحيد اظهار كراهت نموده و با جمله(قَدِ افْتَرَيْنا عَلَى
اللَّهِ كَذِباً) و ساير جملات بعدى كراهت خود را توجيه نموده، فهمانيد در
صورتى كه او و قومش مجبور به اختيار يكى از دو شق ارتداد و يا تبعيد شوند جز شق
دوم را اختيار نخواهند كرد.
[اشتباه يك
مفسر كه جمله:(إِنْ عُدْنا فِي مِلَّتِكُمْ) را دليل بر مشرك
بودن شعيب (ع) قبل از نبوتش گرفته است]
بعضيها جمله(إِنْ عُدْنا فِي مِلَّتِكُمْ) را دليل گرفتهاند بر اينكه شعيب (ع) قبل از
نبوتش مشرك و بتپرست بوده، و اين اشتباه بسيار بزرگى است، و حاشا بر مقام شامخ
انبياء كه بتوان چنين نسبتهايى به آنان داد، مفسر مزبور از اين معنا غفلت كرده كه
شعيب (ع) اينكلام را از زبان قوم كه قبلا كافر بودهاند گفته و در حقيقت اين جمله
و همچنين جمله:(نَجَّانَا اللَّهُ) از باب نسبت دادن
وصف اكثريت افراد يك اجتماع به همه ايشان است، البته اين در صورتى است كه مراد از
نجات دادن، نجات دادن ظاهرى از شرك فعلى باشد، و گر نه اگر مراد نجات حقيقى از هر
ضلالتى چه محقق و چه مقدر بوده باشد، خود شعيب هم مانند ساير افراد قومش از كسانى
خواهد بود كه خداوند نجاتشان داده اگر چه خود او يك
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 240