نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 163
معمولا در چنين
مناظرى از جهت اضطراب نفس و سراسيمگى كه در دل آدمى پيدا مىشود، گاهى بدون اختيار
گوشه چشمى به سوى آن منظره باز مىكند، و در اين باز كردن چشم، آن قدر بىاختيار و
بىميل است كه گويى شخص ديگرى چشم او را باز كرده، از اين جهت است كه
مىفرمايد: و زمانى كه گردانيده مىشود چشمهايشان به طرف دوزخ و
نفرموده و اذا نظروا و وقتى كه نگاه كنند به آنان .
بنا بر اين،
معناى آيه چنين مىشود: و زمانى كه اصحاب اعراف به ناگاه چشمشان به اصحاب آتش
مىافتد به خدا پناه مىبرند از اينكه با آنان محشور شده در آتش شوند، و مىگويند:(رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ).
البته اين را
هم بايد بگوييم كه اين گونه دعا كردنشان دليل بر اين نيست كه از منزلت و مقامشان
ساقط شده از همين جهت مىترسند مبادا به آتش روانه شوند، براى اينكه از اينگونه
دعاها پيغمبران اولوا العزم و انبيا و بندگان صالح خدا و ملائكه مقربين نيز
مىكردند و اين دلالت بلكه كوچكترين اشعار هم ندارد بر اينكه صاحب اين دعا از مقام
رفيعش ساقط گشته و فعلا دچار حيرت شده است.
اين در وقتى
است كه ضمير جمع در ابصارهم و در قالوا را به رجال
برگردانيم، و اين صحيح نيست، براى اينكه كلام در اين چهار آيه در باره اوصاف اصحاب
اعراف جريان دارد، و لازمه اين وحدت سياق اين است كه بفرمايد: و نادوا- يعنى
اصحاب اعراف- رجالا يعرفونهم ... نه اينكه بدون هيچ ضرورتى و بدون اينكه
بخواهد نكتهاى را بفهماند از اين بيان عدول نموده و پس از اينكه همه جا با ضمير
اشاره به اصحاب اعراف مىشد ناگهان به اسم ظاهرشان تصريح نموده، بفرمايد:(وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ).
پس معلوم
مىشود كه ضمير جمع در ابصارهم و در قالوا به اصحاب جنت
بر مىگردد و جمله مورد بحث از دعاى آنان حكايت مىكند، نه اصحاب اعراف، هم چنان
كه جمله قبلى طمع و اميدوارى آنان را مىرسانيد.
(وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ ...) اينكه رجال
را توصيف كرد به اينكه اصحاب اعراف آنها را به سيمايشان مىشناسند دلالت دارد بر
اينكه سيماى اصحاب دوزخ نه تنها اعرافيان را به دوزخى بودن آنان واقف مىكند، بلكه
به خصوصيات ديگرى هم كه دارند راهنمايى مىنمايد.
جمله(قالُوا ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ) دوزخيان را
شماتت مىكند به اينكه شما در دنيا از قبول حق استكبار مىكرديد، و از جهت شيفتگى
و مغرور
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 163