نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 80
در مجمع البيان در
ذيل آيه(ثُمَّ لَمْ
تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا ...)مىگويد: فتنه در اينجا به معناى معذرت است، و بر طبق همين
معنا روايتى هم از امام صادق (ع) نقل شده.[1]
در تفسير قمى در ذيل جمله:(وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ ...) گفته است كه بنى هاشم همواره رسول خدا را يارى كرده و قريش
را مانع مىشدند از اينكه به آن جناب آسيب رسانند، و در عين حال: يناون عنه-
از او دورى نموده و ايمان نمىآوردند [2].
مؤلف: مضمون
اين روايت قريب به مضمون روايتى است كه از عطا و مقاتل نقل شده كه: مراد از اين
آيه ابوطالب عموى رسول خدا 6 است، زيرا وى قريش را از آسيب رساندن به رسول
اللَّه6 بازمىداشت، و در عين حال از آن جناب و از ايمان به او هم دورى مىكرد.[3] و ليكن سياق اين آيه با اين مطلب
سازگار نيست، براى اينكه ظاهرش اين است كه ضمير به قرآن برمىگردد، نه به رسول
اللَّه، علاوه بر اينكه رواياتى كه از ائمه اهل بيت (ع) در خصوص ايمان ابوطالب
وارد شده، بسيار زياد است.
[روايات و
شواهدى در مورد ايمان جناب ابوطالب]
در مجمع
البيان مىگويد: اجماع اهل بيت (ع) بر ايمان ابوطالب به ثبوت رسيده، و اجماع آنان
حجت است، براى اينكه آنان يكى از دو ثقلى هستند كه رسول اللَّه امت را امر به تمسك
به آن دو كرده و فرموده است: ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا- مادامى كه تمسك
كنيد به آن دو، هرگز گمراه نمىشويد .[4]روايتعبداللَّهعمر هم دلالت بر اين معنا دارد، كهابو بكر در روز فتح مكه پدرش
را كه در آن ايام مرد نابينايى بود نزد رسول اللَّهآورد. حضرت فرمود: چرا اين پير
مرد را زحمت دادى؟ به منمىگفتى من خود نزد او مىرفتم؟ ابو بكر عرض كرد: خواستم
تا خداوند اجر و ثواب به او مرحمت كند، به خدايى كه تو را به حق مبعوث كرد منآنروزىكهابوطالباسلامآوردبيشترخوشحالبودمتاامروزكهپدرماسلاممىآورد،
منظورم خوشحالى و خشنودى و روشنى چشم شما است، حضرت فرمود: راست مىگويى.[5]