(فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ ...) معناى آيه
روشن است، و در آن رسول خدا را مامور فرمود تا ايشان را به عذاب الهى كه مفرى از
آن نيست تهديد كند، البته نه بطورى كه دچار ياس و نوميدىشان سازد، بلكه به بيانى
كه بترسند و هم در عين حال اميدوار رحمت او بوده باشند. و به همين منظور
جمله (ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ) را جلوتر از ذكر عذاب ذكر
فرمود.
(سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ
لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْءٍ ...)احتجاجى است كه كفار بر كفر و تحريم حلال خود
كردهاند. و در ذيل آن جواب داده كه اولا شما در آنچه كه مىگوييد و به آن احتجاج
مىكنيد عالم نيستيد، و جز به ظن و تخمين اعتماد نداريد. و ثانيا حجتى را كه ذكر
كردهايد گو اينكه در جاى خود مطلب صحيحى است و قرآن هم در آيات بسيارى آن را خاطر
نشان ساخته و ليكن مدعاى شما را تصحيح نمىكند، چون شما مىخواهيد با اين مطلب شرك
و تحريم حلال خود را اثبات نموده و بگوييد خداوند شرك و تحريم حلال ما را امضاء
فرموده و ديگر هيچ باكى بر ما نيست، و چنين استدلال كنيد كه اگر خداوند غير اين را
از ما مىخواست ما نيز غير اين مىشديم يعنى مشرك نمىشديم و حلال خدا را حرام
نمىكرديم و ليكن از آنجايى كه غير اين را از ما نخواسته ما مىفهميم كه او به ما
اذن به شرك و تحريم داده است، پس ما بر شرك و تحريم خود اشكالى نمىبينيم.
[خداوند
متعال به مشيت تكوينى خود از هيچكس ايمان نخواسته است]
و ليكن اين
حجت نتيجه مورد نظر ايشان را اثبات نمىكند، و نتيجه آن بيش از اين نيست كه چون
خداوند ترك شرك را از ايشان نخواسته پس ايشان را مضطر و مجبور به ترك شرك نكرده و
بس، و اما ترك شرك اختيارى را هم از ايشان نخواسته نتيجه آن حجت نيست، پس
نمىتوانند قدرت و اختيار بر شرك و ترك شرك را انكار كنند، چون چنين است خداوند
مىتواند ايشان را به سوى ايمان و ترك افتراء دعوت نمايد، پس حجت بالغه همان حجت
خدا است نه حجتى كه ايشان در اين مقام اقامه كردهاند، چون حجت ايشان جز پيروى
خيال و تخمين پايه و اساسى ندارد.
[1] به خاطر ظلمى كه از يهودىها سرزد و نيز به خاطر اينكه مردم
را زياد از راه خدا باز مىداشتند، طيباتى را كه بر آنان حلال بود حرامشان كرديم.
سوره نساء آيه 160
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 504