responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 475

است، و صرف اينكه اراده فعل مستلزم رغبت، و كراهت از فعل مستلزم نفرت است باعث نمى‌شود كه بگوييم مراد از سعه قلب اراده و مقصود از ضيق قلب كراهت است و اين مغالطه، و يكى از دو مقارن را در جاى آن ديگرى اخذ كردن است. و از اين عجيب‌تر اينكه چون خيال كرده كه آيه با آن دليل عقلى كه اقامه كرده منطبق است گفته: لفظ آيه بر اين دليل عقلى دلالت دارد!!!.

سوم اينكه در سابق گفتيم آيه شريفه تنها در مقام بيان عملى است كه خدا در موقع هدايت و اضلال در قلب انجام مى‌دهد و اما اينكه آيا تمامى هدايت‌ها و ضلالتها تنها از ناحيه خدا است، آيه از آن اجنبى است، گو اينكه هدايت و ضلالت از ناحيه خدا است و ليكن غرض از آيه مورد بحث، افاده آن نيست.

(وَ هذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً ...) اين جمله اشاره است به همان بيانى كه در آيه قبلى گذشت، و ما سابقا معناى صراط و استقامت را بيان كرديم. خداى تعالى در اين جمله شرح صدر دادن در موقع هدايت را و سينه را ضيق و حرج قرار دادن در موقعى كه بخواهد كسى را گمراه كند، صراط مستقيم و سنت جارى خود خوانده، و خاطرنشان ساخته كه اين سنت جارى اختلاف و تخلف پذير نيست، پس هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه داراى شرح صدر و دلش براى تسليم در برابر خداوند آماده است و هيچ غير مؤمنى نيست مگر آنكه وضعش عكس اين است.

پس در حقيقت جمله‌(وَ هذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً) بيان دومى است كه تعريف در آيه قبلى را تاكيد نموده و مى‌فهماند كه تعريف مزبور براى هدايت و ضلالت تعريفى است جامع افراد و مانع اغيار، و همين معنا را نيز در جمله‌(قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ) تاكيد نموده مى‌فرمايد: بيان مزبور نزد آنان كه متذكر معارف فطرى و عقايد اوليه‌اى شوند كه خداوند در نفس آنان به وديعه سپرده و با تذكر آن انسان به معرفت هر حق و تشخيص آن از باطل راه مى‌يابد بيانى است حق و روشن، علاوه بر اينكه، اين بيان بيان آن خدايى است كه همو انسان را بعد از هدايت به حجت به سوى نتيجه حجت هدايت مى‌كند.

(لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ) به طورى كه از ظاهر سياق برمى‌آيد كلمه سلام در اينجا به همان معناى لغوى يعنى دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. و دار السلام به معناى آن محلى است كه در آن هيچ آفتى از قبيل مرگ، مرض و فقر و هيچ عدم و فقدانى ديگر و هيچ غم و اندوهى واردين را تهديد نمى‌كند، و چنين محلى همان بهشت موعود است و جز آن نمى‌تواند باشد، مخصوصا بعد

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 475
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست