نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 472
بخواهد بدان موفق
مىسازد، اينجا است كه مىتوان گفت برگشت اين دو آيه يعنى آيه مورد بحث و آيه
سوره زمر به يك معنا است، و آن اين است كه خداى سبحان وقتى بندهاى از
بندگان خود را هدايت مىكند سينهاش را شرح و توسعه مىدهد، و در نتيجه سينهاش
براى قبول هر اعتقاد حق و عمل صالحى گنجايش يافته و آن را به نرمى مىپذيرد، و داراى
قساوت نيست تا آن را رد كند. و اين خود يك نوع نور معنوى است كه اعتقادات صحيح و
عمل صالح را در نظر روشن ساخته و صاحبش را در عمل به آن مدد مىكند، و همين معنا
معرف هدايت الهى است.
از اينجا
معلوم مىشود جمله(فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ
يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ) در حقيقت به منزله بيان ديگرى است براى جمله(أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي
النَّاسِ). و اگر بر سر جمله مزبور فاء تفريع درآمده از باب تفريع
يك بيان بر بيان ديگر و نتيجه بودن دومى براى اولى است، و مىفهماند كه بين اين دو
بيان آن قدر تصادق هست كه مىتوان يكى را نتيجه ديگرى دانست، و اين خود عنايتى است
لطيف.
پس بنا بر
آنچه گفته شد، معناى جمله مورد بحث اين مىشود: وقتى حال كسى كه خداوند او را پس
از مرده بودن زنده كرده چنين باشد، يعنى بر نورى خدايى سوار باشد كه با آن نور
اعتقادات و اعمال صحيح روشن شود لا جرم كسى كه خداوند خواسته باشد هدايتش كند
سينهاش را فراخ مىكند تا در نتيجه تسليم اوامر پروردگار خود شده از عبادت او
استنكاف نورزد. پس اسلام نورى است از ناحيه خداوند و مسلمانان يعنى آنان كه تسليم
امر پروردگار خود شدهاند بر نورى سوارند كه خدا روزىشان كرده است.
(وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً ...)
اضلال معناى مقابل هدايت است، و به همين جهت اثرش هم مقابل اثر
آن است، و آن اين است كه دل گنجايش حق و صدقه را نداشته و از داخل شدن حق و صدق در
آن امتناع داشته باشد، لذا دنبال كلمه ضيقا كلمه حرجا را
كه همان امتناع داشتن است ذكر فرمود.
كلمه
حرج بطورى كه صاحب مجمع البيان گفته به معناى تنگترين تنگ است.
و در مفردات
گفته: حرج و حراج در اصل به معناى آن فاصله تنگى است كه
در هنگام اجتماع دو چيز در ميان آن دو مشاهده مىشود و به همين جهت هر فضاى تنگى
را حرج مىنامند و گناه را هم حرج مىخوانند[1].