نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 433
در تفسير آيه گفت، و
آن همان معنايى است كه ما بيان كرده و گفتيم مراد از آيه تعلق مشيت الهى بر ترك
شرك است با اختيار خود آنان، هم چنان كه در مؤمنين مشيتش تعلق گرفته به اينكه با
اختيار خود ايمان بياورند نه به اضطرار، و اين معنا با كمال قدرت خدا و با تسليت و
دلخوش ساختن رسول خدا 6 بهتر مىسازد.
[مراد از
اينكه پيامبر 6 حفيظ و وكيل بر مردم نيست]
از اين رو
معناى آيه چنين مىشود: از ايشان اعراض كن، و از جهت اينكه به خدا شرك مىورزند
غمگين مباش، چون خدا قادر است اگر مىخواست ايمان بياورند ايمان مىآوردند،
همانطورى كه مؤمنين ايمان آوردند. علاوه بر اين، تو تنها مسئول ابلاغ رسالت خويش
هستى، نه مسئول ايمان و كفر ايشان، چون ايمان و كفر آنان نه تكوينا در دست تو است
و نه به غير آن، پس دلت آرام و آسوده باشد.
بنا بر اين
معنايى كه ذكر شد، سياق جمله(وَ ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ
حَفِيظاً وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ) نيز سياق تسليت و
خوشدل ساختن رسول خدا 6 خواهد بود، و گويا مراد از حفيظ كسى است كه
اراده شؤون وجود، از قبيل حيات، نشو، رزق و امثال آن به دست او است، و مراد
از وكيل كسى است كه اداره اعمال به دست او است، و او اعمال را طورى
تنظيم مىكند كه به وسيله آن اعمال منافع را جلب و مضار را از موكل خود دفع
مىكند، پس حاصل معناى(وَ ما جَعَلْناكَ ...) اين مىشود
كه: امر زندگانى خارجى و همچنين زندگى دينى آنان محول به تو نيست تا اگر دعوت تو
را رد كنند و تو را در آنچه كه از آنان مىطلبى اجابت ننمايند اندوهگين شوى.
اين بود آن
معنايى كه از حفيظ و وكيل به نظر ما رسيد، بعضى از مفسرين
ديگر گفتهاند: منظور از حفيظ كسى است كه از كسى كه وى حافظ او است دفع ضرر كند، و
وكيل آن كسى است كه براى موكل خود جلب نفع نمايد. و اين وجه خالى از بعد نيست،
براى اينكه متبادر از لفظ حفيظ حفظ در امور تكوينى است به خلاف وكيل كه هم در امور
تكوينى استعمال مىشود و هم در غير آن، و چون چندان فايدهاى در حمل يكى بر امور
تكوينى و حمل ديگرى بر اعم از تكوين و غير تكوين تصور نمىشود لذا بهتر اين است كه
حفيظ به امور تكوينى و وكيل به امور غير تكوينى حمل گردد.
(وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ
عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ) معناى سب (دشنام) معروف و واضح
است، راغب در مفردات خود در باره كلمه عدو مىگويد: عدو
به معناى تجاوز و ضد التيام است كه اگر نسبت به قلب ملاحظه شود عداوت و دشمنى را
معنا مىدهد، و اگر نسبت به راه رفتن ملاحظه شود معناى دويدن را،
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 433