نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 263
را از حضور در حضرتش
باز مىدارد، نه از ناحيه او و مستند به محدوديت او و قصور استيلاء و احاطه او
باشد. ليكن اين حرف فائدهاى ندارد براى اينكه غيبت اين اجرام و مخصوصا خورشيد هم
به خاطر حركت روزانه و از ناحيه ما است، اين مائيم كه از جهت اينكه جزئى از اجزاى
زمينيم به حركت يوميه زمين متحركيم، و در نتيجه از محاذات و مقابله با اين اجرام،
خارج شده و به تبع زمين، مواجه با سمت مخالف آنها شده و آن اجرام از نظرمان غايب
مىشوند. پس در حقيقت اين ماييم كه بر آن اجرام طلوع نموده و از آنها غروب و غيبت
مىكنيم، و اين خطاء در حس است كه به نظر ما چنين مىرساند كه اجرام بر ما طلوع و
از ما غروب مىكنند.
[وجه جامعى
كه فخر رازى براى توجيه آيه بر همان مبنا ذكر كرده است و اشكال آن وجه]
فخر رازى در
تفسير خود خواسته است بين همه وجوهى كه در توجيه آيه ذكر شد جمع كند، لذا گفته
است: افول عبارت است از غيبت بعد از ظهور ناچار اين سؤال پيش مىآيد
كه اگر ابراهيم (ع) افول را دليل بر بطلان ربوبيت اين اجرام گرفته است به خاطر اين
بوده است كه افول دليل بر حدوث است، چون از مقوله حركت
است. و بنا بر اين چرا آن حضرت به طلوع آن اجرام تمسك نكرد، و حال آنكه طلوع نيز
از مقوله حركت و دليل بر حدوث است؟ جواب اين سؤال اين است كه: گر چه طلوع و غروب
هر دو دلالت بر حدوث دارند، ولى انبيا (ع) در مقام دعوت خلق به سوى خدا، ناگزيرند
دليلى اقامه كنند كه ظاهر و روشن باشد و همه مردم- از تحصيل كرده و عوام، تيزهوش و
كودن بتوانند آن را درك نمايند، و مساله دلالت حركت بر حدوث، در عين اينكه دلالتى
است يقينى ليكن از آن ادلهاى نيست كه قابل فهم براى عموم باشد، و تنها افاضل و
تحصيل كردهها مىتوانند آن را بفهمند، به خلاف افول كه دلالتش روشن و قابل فهم
عموم است، و همه مىدانند كه ستاره وقتى غروب كرد اثرش نيز از بين مىرود.
و نيز بعضى
از محققين گفتهاند كه: سقوط به مرحله امكان نيز خود يك نحو افول است،
و بنا بر اين، كلام ابراهيم (ع) بهترين بيان در اين مقام است، زيرا هم خواص
استفاده خود را از آن مىبرند، و هم مردم متوسط، و هم عوام.
اما خواص- اينان
مىفهمند كه افول مساوق با امكان است، و هر ممكنى محتاج به غير و آن
غير نيز محتاج به غير است تا اينكه سلسله ممكنات و احتياجات منتهى به كسى شود كه
منزه از امكان و احتياج باشد، چنان كه فرمود:(وَ أَنَّ
إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى).
و اما
متوسطين- آنان نيز مىفهمند كه افول از مقوله حركت و هر متحركى هم
حادث و هر حادثى هم محتاج به قديم قادر است، پس چيزى كه دستخوش افول است
نمىتواند اله باشد و اله تنها آن كسى است كه اين جرم غروب كنند محتاج
او است.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 263