نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 247
آن جناب اين معانى را
مىدانسته و اين مقدار در باره خداوند سبحان معرفت داشته است كه بداند ساحت مقدسش
منزهتر از آن است كه بتوان به او اشاره كرد- و اينكه اشاره به هر چيزى مستلزم
تجسم و محدوديت آن است. علاوه بر اينكه خود بتپرستان و ستارهپرستان هم در مساله
خلقت، شريكى براى خدا قائل نبودند، بلكه تنها مىگفتند: خدايان ما كه خود مخلوق و
مصنوع و بالأخره محتاج خداى تعالى هستند، امتيازشان با ساير موجودات، اين است كه
خداوند تدبير و اداره مخلوقات را به آنها محول و واگذار كرده است، مثلا زيبايى
آنها را به عدهاى از آن خدايان و عدالت را به عده ديگر و ارزانى و رواج بازار را
به ديگر خدايان تفويض نموده. و بعضى از آن خدايان را تنها مسئول اداره يك نوع و يا
يك دسته از مخلوقات خود قرار داده است، مانند اله انسان و يا اله قبيله و يا الهى
كه مخصوص يك پادشاه و يا يك خان و رئيس قبيله است. آثار باستانى كه از بتپرستان و
ستارهپرستان قديم به دست آمده و همچنين داستانها و اخبارى كه از آنان در كتابها
ضبط گرديده و نيز اخبار بتپرستان و ستارهپرستانى كه هم اكنون در اطراف دنيا
هستند، همه و همه شاهد اين مدعا هستند.
[اينكه
ابراهيم (ع) نخست ستاره و ماه و خورشيد را رب دانست، از باب محاجه به
زبان خصم بوده است]
از همه اينها
گذشته، آيه(قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ،
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ
ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ) بخوبى بر اين معنا دلالت دارد، زيرا از ظاهر
آن پيدا است كه آن جناب در مقام اثبات وجود آفريدگار نبوده، بلكه با فرض ربوبيت
ستاره و ماه و خورشيد و سپس اعراض و انصراف از آن فرض، مىخواسته اثبات كند كه
براى پروردگار شريكى نيست، پس همه اين قرائنى كه در آيات مورد بحث و ساير آياتى كه
كلام آن حضرت را حكايت مىكند، وجود دارد، اين معنا را مىرساند كه ابراهيم (ع)
اين مساله را كه براى جميع موجودات، آفريدگار يگانه و بى شريكى هست و آن همان
خداوند متعال است، و همچنين اين معنا را كه ناچار و ناگزير براى آدمى رب و مدبرى
است، امر مسلمى مىدانسته، و تنها در اين جهت بحث مىكرده كه آيا اين رب و مدبر
همان آفريدگار يگانه است، و زمام تدبير امور آدمى نيز مانند ايجاد و خلقتش در دست
او است، يا آنكه بعضى از مخلوقات خود را مامور تدبير امور انسان كرده و اين كار را
به او محول نموده است. و لذا همان اجرامى را كه آنها مىپرستيدهاند مد نظر قرار داده
و آنها را مدبر خود فرض كرده و سپس از آنها اعراض نموده است.
در اينجا اين
سؤال پيش مىآيد كه چطور مىتواند باور كرد كه ابراهيم (ع) كراتى از اجرام فلكى را
مدبر و رب خود فرض كند و آن گاه در آن بحث نموده به اشتباه خود پى برده باشد، و
حال آنكه ابراهيم از پيغمبران بزرگ است. جواب اين سؤال اين است كه:
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 247