نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 230
منشا اين اختلاف
رواياتى است كه مىگويد: اسم پدر ابراهيم تارح يا تارخ
بوده، و اتفاقا تاريخ و همچنين تورات هم اين معنا را تاييد مىكند. و نيز اختلاف
كردهاند در اينكه آيا مراد از كلمه ابيه پدر او است يا عمويش يا جد
مادريش، يا آنكه مراد، رئيس و بزرگ فاميل است. منشا اين اختلاف نيز از اختلاف
رواياتى است كه در اين باره وارد شده، چون بعضى از اخبار دارد كه مراد از
أبيه پدر او است، و ابراهيم (ع) در قيامت از او شفاعت خواهد كرد، و خداوند
هم شفاعتش را نپذيرفته و پدرش را به صورت گفتارى گنديده، مسخ نموده و خود ابراهيم
نيز از او بيزارى مىجويد. بعضى ديگر دارد كه او پدر ابراهيم نبوده چون پدرش مردى
موحد بوده و هرگز شرك نورزيده است. و در اخبار ديگرى هم دارد كه اجداد پيغمبر
اسلام همگى موحد بودهاند. و همچنين روايات ديگرى كه در اين باره وارد شده است و
همين روايات در ساير جزئيات داستان ابراهيم نيز اختلاف فاحشى دارند، حتى بعضى از
آنها مشتمل بر مطالبى است كه بيشتر به نسبتهايى شباهت دارد كه عهد عتيق به
ابراهيم داده، سخنانى كه به هيچ وجه با مقام خليل اللهى و نبوت و رسالت ابراهيم
نمىسازد. بعضى از مفسرين هم به حدى در اينجا ايستادگى كرده و براى اصلاح آن
سخنانى گفتهاند كه بحث را از صورت تفسير كه همان آگاهىطلبى و فهم مراد قرآن از
خود آيات آن است، بيرون كرده و رنگ ديگرى به آن دادهاند طالبين بايد براى مزيد
اطلاع به كتب تفاسير بزرگ و كتابهايى كه قرآن را با روايات تفسير نموده مراجعه
كنند.
و اما آن
چيزى كه از خود آيات مربوط به داستان ابراهيم (ع) استفاده مىشود اين است كه وى در
اولين برخورد با قوم خود، ابتدا با مردى رو برو شده كه قرآن آن مرد را
آزر و پدر او ناميده است، و ابراهيم بسيار پافشارى كرده كه شايد او را وادار
سازد تا دست از بتها برداشته و از دين توحيد پيروى كند، مرد نامبرده در عوض،
ابراهيم را از خود طرد نموده و به او گفته كه بايد براى هميشه از او دور شود.
اين مطالبى
است كه دقت در آيات زير، اين نتيجه را مىرساند:( وَ
اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا، إِذْ قالَ
لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي
عَنْكَ شَيْئاً، يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ
فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا) - تا آنجا كه مىفرمايد- (قالَ أَ
راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ
وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا )[1].
[1] در كتاب به ياد آور ابراهيم را، به درستى كه او راستگو و
پيغمبر بود، به ياد آر آن زمانى را كه به پدر خود گفت: پدرجان چرا چيزى را
مىپرستى كه نه مىشنود و نه مىبيند و نه تو را در حاجتى بى نياز مىكند؟ پدرجان
به درستى كه علمى به من رسيده كه بر تو نرسيده است، پس مرا پيروى كن تا به راه
راست راهنماييت كنم- تا آنجا كه مىفرمايد- گفت اى ابراهيم آيا تو از خدايان من
روى گردانى؟، بدان كه اگر دست از اين اعراض خود برندارى سنگسارت مىكنم، دور شو از
من و ديگر تو را نبينم. سوره مريم آيه 46
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 230