responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 206

اينكه فرمود:(كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ ... ) مثال زده است به انسان متحيرى كه در كار خود سرگردان است، و در باره سعادت خود عزم راسخى ندارد، و لذا بهترين راه سعادت و مستقيم‌ترين راه رسيدن به هدف را كه قبل از او هم كسانى آن راه را پيموده و به هدف رسيده‌اند ترك مى‌گويد، آن گاه سرگشته و حيران مانده شيطانها محاصره‌اش نموده و به سوى هلاكش مى‌خوانند، هر چه هم كه ياران هدايت يافته‌اش بر او بانگ مى‌زنند و به سوى هدايتش دعوت مى‌كنند قبول نمى‌كند و در عين اينكه بر سر دو راهى سقوط و نجات قرار گرفته، نمى‌فهمند تكليفش چيست.

[معناى اينكه هدايت خدا هدايت است‌(إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‌)]

(قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‌ ...) يعنى اگر امر دائر شود بين دعوت خداى سبحان كه موافق فطرت است- و همين فطرت آن را هدايت حقه الهيه مى‌داند- و بين دعوت شياطين كه همان پيروى هواى نفس و بازيچه گرفتن دين است، البته هدايت حقيقى همان هدايت خداوندى است نه آن ديگرى. اما اينكه گفتيم: آنچه موافق دعوت فطرت است، همان هدايت الهى است؟ وجهش اين است كه هدايت صحيح، آن هدايتى است كه با نواميس خلقت و واقع سازگار باشد، و معلوم است كه زمام خلقت و نواميس آن، تنها به دست خداى تعالى است. بنا بر اين، انسان كه از اديان و معتقدات جز مطابقت با واقع و پيروى آن، منظورى ندارد نبايد جز به هدايت پروردگار سر بسپارد.

و اما اينكه گفتيم فقط هدايت الهى هدايت حقيقى است، و تنها بايد در برابر آن سر تسليم فرود آورد، نه در برابر دعوت شيطان، اين نيز دليلش روشن است، براى اينكه يگانه مرجعى كه جميع امور دنيا و آخرت ما به دست او است و مبدأ ما از او و منتهى و بازگشتمان به سوى او است، همانا خداى متعال است.

(وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ)- در مجمع البيان است كه عرب در بعضى از موارد مى‌گويد: امرتك لتفعل- تو را امر كردم براى اينكه انجام دهى و در پاره‌اى از موارد مى‌گويد: امرتك ان تفعل- تو را امر كردم كه انجام دهى و در مواردى هم مى‌گويد:

امرتك بان تفعل- تو را امر كردم به اينكه انجام دهى آن كسى كه مى‌گويد امرتك بان تفعل با آوردن حرف ب اين معنا را مى‌رساند كه امر من به فلان عمل بود، آن كسى هم كه حرف ب را به كار نمى‌برد همين منظور را دارد چيزى كه هست حرف ب را براى اختصار حذف كرده، و اما كسى كه مى‌گويد: امرتك لتفعل مى‌خواهد بفهماند، امرى كه كرده بيهوده و شوخى نبوده، بلكه به منظور اين بوده است كه مامور آن را امتثال نموده و آن عمل را

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 206
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست