نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 157
معلوم مىشود، اشراف
مكه و قريش چند نوبت ضعفاى مؤمنين را نزد آن جناب ديده و اين درخواست بيجا را
كردهاند. در خود آيه هم اشاره به اين درخواستها و يا بعضى از آنها شده است. و اين
معنا تنها در روايات وارده در شان نزول آيه مورد بحث نيست، بلكه ساير روايات شان
نزول هم كه آيات قرآنى را با قصص و حوادثى كه در زمان آن حضرت اتفاق افتاده و
مناسبتى با مضمون آن آيات دارد تطبيق مىدهد به همين منوال و از همين باب است، و
آيات مزبور نظرى به خصوص آن حوادث ندارد، علاوه بر اين، شايع شدن نقل به معنا در
حديث و بىمبالاتى در ضبط حديث اينگونه اشتباهات را به ميان آورده و اعتماد را به
اينگونه احاديث سست نموده است.
بنا بر اين،
نبايد به اينگونه روايات كه اسباب نزول را نقل مىكنند و مخصوصا در مثل سوره انعام
كه از سورههايى است كه يكباره نازل شده، خيلى اعتماد نمود. آرى، اين مقدار قابل
اعتماد هست كه انسان از آنها كشف كند كه ارتباط مخصوصى بين آيات و وقايع ايام
زندگى رسول خدا 6 وجود دارد.
و نيز نكته
ديگرى كه اعتماد آدمى را از امثال اين روايت سلب مىكند، مساله جعل روايت و دس در
روايات و مسامحه كارى قدما در اخذ حديث است.
صاحب الدر
المنثور هم از زبير بن بكار در اخبار مدينه از عمر بن عبد اللَّه بن مهاجر نقل
كرده كه گفت: آيه شريفه مورد بحث در باره درخواست بيجاى بعضى از مردم نازل شد كه
از رسول خدا 6 تقاضا كردند ضعفاى اصحاب صفه را از خود دور كند، در اين روايت هم
داستانى نظير همان چند داستان قبلى، نقل شده است و ليكن همان اشكالات به اين روايت
هم وارد است، و مساله نزول تمامى سوره، قبل از هجرت، اين روايت را هم موهون
مىسازد.[1] و در
تفسير عياشى از ابى عمرو الزبيرى از ابى عبد اللَّه (ع) نقل مىكند كه فرمود:
خداوند رحمت كند بندهاى را كه قبل از مردنش به سوى خداوند متعال توبه و بازگشت
كند، زيرا كه توبه، پاك كننده آدمى از آلودگى گناه است، و نجات دهنده او است از
بدبختى هلاك، آرى، به خاطر همين توبه است كه خداوند براى بندگان صالحش حقى بر خود
واجب كرده و فرموده است:( كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ
أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ
أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ) و من يعمل سوءا او يظلم نفسه ثم