نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 132
چيزى از واردات چشم و
گوش در آن وارد نمىشود، تا آنكه حق و باطل را تشخيص دهند، اين طرز بيان خود حجتى
است بر ابطال مذهب مشركين.
و ملخص آن
اين است كه: گفتن اينكه خداى را شركايى است، گفتارى است كه خودش مستلزم بطلان خويش
است، زيرا معتقد به اين سخن، شركا را از اين نظر مىپرستد كه در جلب منافع و دفع
مضار شفيع در درگاه خدايند، بنا بر اين خود اين شخص معتقد است كه خداى سبحان
مىتواند بدون برخورد به هيچ مزاحم و مانعى در ملك خود و به دلخواه خود تصرف كند و
از آن جمله چشم و گوش او را گرفته بر دلش مهر بزند، و اگر چنين كند كداميك از آن
شركا مىتواند از خزينه خود، چشم و گوش و دل ديگرى به او بدهد؟ با اينكه او خود
معترف بود كه شركا، واسطه و شفيعى بيش نيستند، و در امر خلقت و ايجاد، دخالتى
ندارند؟ و با اين حال الوهيت و خدايى شركا، چه معنا دارد. اله و خدا كسى را گويند
كه بتواند در عالم چيزى را ايجاد نموده و چيزى را اعدام و نابود نمايد و به هر
طورى كه بخواهد تصرف كند. فطرت انسان هم اگر مجبور شده كه اقرار كند بر اينكه براى
عالم معبودى است، از اين جهت بوده كه مىديده حوادثى از خير و شر در عالم هستى به
وقوع مىپيوندد كه جز با بودن مبدأ و سلسله جنبانى تصور ندارد، و اما نسبت به سنگ
و چوب و هر چيز ديگرى كه كوچكترين اثرى در نفع و ضرر ندارد، چه اجبارى دارد كه آن
را خداى خود بخواند، و آيا بر چنين چيزهايى نام خدا گذاشتن، جز لغو معناى ديگرى
دارد؟ و آيا هيچ انسان عاقلى تجويز مىكند كه يك مجسمهاى كه خود انسان آن را از
سنگ و يا چوب و يا فلز تراشيده يا ريخته و فكر خود او ابتكارش كرده، آفريدگارى
باشد كه در عالم چيزى ايجاد و يا اعدام كند؟ و همچنين آيا معقول است كه رب النوع
اين مجسمه، آفريدگار عالم باشد؟ و عالمى را بدون اينكه الگويش را از عالم جلوترى
برداشته باشد ايجاد نمايد؟ حاشا، حتى خود بتپرست هم معترف است كه رب النوع هم
بندهايست مربوب براى رب العالمين.
اين بود
خلاصه آن حجتى كه آيه مورد بحث آن را افاده مىكرد، و برگشت آن به عبارت ديگرى به
اين مىشود كه: معناى الوهيت معنايى است كه بر شريك به معناى شفيع و واسطه، صدق
نمىكند، براى اينكه الوهيت لازمه معنايش مبدأ بودن براى صنع و ايجاد است، و مبدأ
صنع و ايجاد بودن، لازمه معنايش اينست كه اين مبدأ در تصرفات خود مستقل بوده، در
استحقاق اينكه همه مربوبين براى او خضوع كنند، متعين باشد و واسطهاى كه مشركين آن
را اله مىدانند، اگر در تصرفات خود مستقل و بى نياز از خالق و صانع است، چرا پس
اسمش را واسطه و شفيع مىگذارند؟ بايد بگويند همين مجسمه اصل و مبدأ آفرينش است، و
اگر از استقلال بهرهاى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 132