نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 130
(يُمْسِكْ فَلا
مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ )[1] هم اشاره به اين معنا دارد.
(حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ
مُبْلِسُونَ). كلمه مبلسون اسم فاعل از ابلس ابلاسا است.
راغب مىگويد: ابلاس به معناى اندوهى است كه از شدت گرفتارى به دل روى
مىآورد- تا آنجا كه مىگويد- و چون مبلس و اندوهگين بيشتر اوقات خاموش و از فرط
اندوه هر كار مهمى را هم فراموش مىكند، از اين جهت به كسى هم كه در مباحثه و محاكمه،
دليلش كند و سست شود، مىگويند ابلس فلان- فلانى واماند و خاموش شد [2].
بنا بر اين،
معنايى كه مناسب با جمله(فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ) باشد، اين
است كه بگوييم:
ناگاه خاموش
شدند و حجتى در دست نداشتند. و معناى همه آيه اين است كه وقتى كفار فراموش كردند
تذكراتى را كه به آنها داده شد، و يا اگر هم يادشان بود از آن اعراض نمودند، ما
آنان را استدراج كرديم يعنى از هر نعمتى به آنان داديم و تمتع از لذائذ مادى را
برايشان تكميل نموديم، و در نتيجه فرح و سرور كه از آثار تكميل نعمت است، در دلشان
پديد آمد كه ناگاه در حالى كه ديگر عذرى نداشتند به عذاب خود دچارشان نموده،
هلاكشان كرديم.
(فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ
الْعالَمِينَ) دبر مقابل قبل است. دبر به معناى
عقب و قبل به معناى جلوى هر چيز است، دو عضو جلو و عقب را هم به همين جهت و به طور
كنايه، قبل و دبر مىنامند، و چه بسا بر هر چيزى هم كه در دنبال و يا جلو چيز
ديگرى قرار گرفته باشد مجازا اطلاق بشود.
از اين دو
لفظ افعال زيادى بر حسب انحايى كه در جلو و عقب هست مشتق مىگردد، از آن جمله
است: اقبل- روى آورد ، أدبر- پشت كرد ، قبل-
بوسيد ، دبر الامر- در عاقبت كار انديشيد ، تقبل- پذيرفت و
زير بار رفت ، تدبر- در اطراف و عواقب كار انديشيد ،
استقبل- به استقبال و پيشواز رفت و استدبر- چيزهايى در عاقبت كار ديد
كه در اولش نمىديد و آن را پيش بينى نمىكرد .
و نيز از آن
جمله است لفظ: دابر كه در هر چيز به معناى دنبالهايست كه از پى
مىرسد، مثلا گفته مىشود: امس الدابر- ديروز گذشته يعنى روزى كه در
پى امروز بود،
[1] باب رحمتى را كه خدا براى مردم باز كند كسى جلوگيرش نخواهد
بود و آنچه جلويش را بگيرد، فرستندهاى بعد از خدا نخواهد بود. سوره فاطر آيه 2