responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 119

نيست، بلكه بر عكس كر و لال بودن و در ظلمت قرار گرفتنشان مسبب از تكذيب است.

و بنا بر اين مراد از اضلال بر حسب انطباق بر مورد، كر و گنگ كردن و در ظلمت انداختن آنان است. و مراد از(مَنْ يَشَأِ) همان كسانند كه آياتش را تكذيب نمودند.

از اينكه صراط مستقيم را مقابل كورى و كرى و تاريكى قرار داد، استفاده مى‌شود كه مراد از آن، داشتن گوشى است كه دعوت خداى را بشنود و آن را بپذيرد، و داشتن چشمى است كه حق را ببيند و در باره آن روشن باشد، اين است پاداش آن كس كه آيات خداى را تكذيب نكند، پس خداوند هر كس را كه بخواهد گمراه مى‌كند، و البته مشيتش جز به گمراه كردن كسانى كه استحقاق آن را دارند تعلق نمى‌گيرد، و هر كس را بخواهد بر صراط مستقيم قرارش مى‌دهد، و البته مشيتش به اين تعلق نمى‌گيرد مگر در باره كسى كه متعرض رحمتش شود.

و اما اينكه چگونه خداى تعالى آنان را به كرى و كورى و لالى توصيف فرموده، و اينكه معناى حقيقى آن و توصيف‌هاى نظير آن چيست، قبلا در آن بحث كرده‌ايم.

[نكته‌اى كه در توصيف مشركين به گنگى و كورى و كرى، گاه به وصل و گاه به فصل، وجود دارد]

در اين آيه نكته ديگرى منظور است، و آن نكته از فصل و وصل در جمله‌(صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ) استفاده مى‌شود، چون اول يكى از صفات آنان را كه همان كرى است ذكر نموده آن گاه صفت ديگرى از آنان را كه همان گنگى است ذكر و به عنوان دومين صفت، بر اولى عطف مى‌كند، ولى وقتى در ظلمت بودن‌شان را كه صفت سوم آنان است ذكر مى‌كند، عطف به آن دو ننموده و واو عاطفه به كار نمى‌برد، و با بكار بردن واو اين صفت را از آن دو جدا نمى‌سازد، و حال آنكه همين سه وصف در باره منافقين در آيه‌(صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ)[1] بدون ذكر واو ذكر شده، و در آيه‌(خَتَمَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‌ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‌ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ)[2] به وصل آمده و شايد نكته اينكه يك جا همه به وصل آمده و جاى ديگر به فصل، و در آيه مورد بحث هم به وصل آمده و هم به فصل، اين باشد كه خواسته است اشاره بفرمايد به اينكه آنان كه كر بودند غير از كسانى بودند كه لال بودند، ليكن هر دو در كورى و تاريكى مشتركند، زيرا كرها عموما كسانى بودند كه از بزرگان خود كوركورانه تقليد مى‌كردند، و اين تقليد به حدى رسيده بود كه ديگر گوش شنوايى برايشان نگذاشت تا دعوت حق را بشنوند، و گنگها همان بزرگانى بودند كه مردم گوش به فرمان آنان بودند، به طورى كه اگر مردم را به حق دعوت‌


[1] سوره بقره آيه 18

[2] خداوند بر دلهايشان مهر زده و گوشها و چشمهايشان را پرده‌اى گرفته. سوره بقره آيه 7

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 119
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست