نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 112
همچنين چه اشكال دارد لفظ ابن اللَّه
را بعد از آنكه تحليلش كرده باشيم و تنها به معناى مجردش در آمده باشد به كسى
اطلاق شود؟ و چه دليل عقلى بر منع از آن داريم؟
جواب اينست
كه درست است كه برهان عقلى بر منع از آن نداريم، ليكن در شرع اينگونه اطلاقات
ممنوع است، و بحسب شرع اسماى پروردگار توقيفىاند به اين معنا كه اسمايى را بايد
به خداوند اطلاق كرد كه از ناحيه شرع رسيده باشد نه از پيش خود، و تا اندازهاى
عقل ناقص ما هم به حكمت و جهت اين توقيف پى برده و فهميده كه اسمهاى گوناگون بر
خدا نهادن و براى اسماى خداوند بند و بارى قائل نبودن چه مفاسدى را در بر دارد،
تنها براى نمونه كافى است خواننده را بياد مفاسد دو كلمه پسر و پدر انداخته و آلام
و مصيبتهايى را كه امت يهود و مسيح را در چند قرن مبتلا ساخت مخصوصا مصيبتهايى كه
امت مسيح در اين مدت طولانى از اولياى كليسا ديده و از اين به بعد هم خواهد ديد،
خاطرنشان سازيم.
(وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا
كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ) ظاهر سياق اينست كه
مراد از اين قوم كه خدا از پيروى اهواء آنان نهى فرموده كسانيد كه چشم مردم عوام
به دست شان دوخته و همواره سر در اطاعتشان دارند، و گمراهى مردم تنها بخاطر پيروى
آنان است. و اينكه فرمود: (أَضَلُّوا كَثِيراً)- بسيارى را گمراه
كردند ، از اين جهت بود كه ديگران تابعشان بودند، و گمراهيشان از راه راست
از اين رو بوده كه هم خودشان را گمراه كرده بودند و هم ديگران را، و اين خود،
گمراهى روى گمراهى است، و همچنين ظاهر سياق آيه اينست كه مراد از اين قوم،
بتپرستانند، براى اينكه ظاهر سياق اينست كه خطاب به تمامى اهل كتاب است نه اهل
كتاب معاصر پيامبر 6، نه تنها به آنهايى كه آن غفلت را كرده و يا به چيز ديگرى
نظير غفلت مبتلا شده، ممكن باشد از پيروى گذشتگان، به شهادت و تاييد اين آيه كه
مىفرمايد:(وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ
النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ
قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ)[1].
[اعتقاد به
پدرى و پسرى از اقوام بت پرستى به مسيحيت راه يافته است]
بنا بر اين،
آيه شريفه به حقيقتى اشاره مىكند كه پس از بررسى و تحليل تاريخ، دستگير انسان
مىشود، و آن اين است كه داستان پدرى و پسرى اعتقادى بوده است كه قبلا در ميان
بتپرستان و از ايشان بطور ناخودآگاه به داخل مسيحيان و ساير اهل كتاب راه يافته
است،