responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 6  صفحه : 101

بهشت بر كفار حرام است، و در اينكه بطور حكايت از حضرت مسيح فرمود:(فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ) عنايتى است به اينكه در ضمن بيان مطلب اشاره‌اى هم به بطلان نسبت ناروايشان به مسيح كرده باشد، و آن نسبت داستان تفديه است، مسيحى‌ها نسبت مى‌دهند به حضرت مسيح كه وى با پاى خود به طرف چوبه دار رفته، بلكه خودش مى‌خواسته كه خود را بدار آويزد، چون مى‌خواست جانش را فداى پيروان خود كند، بلكه خداوند از گناهان آنان در گذرد، و تكاليف الهى خود را از آنها بردارد، و در روز قيامت بدون اينكه بدن‌هايشان با آتش دوزخ تماسى پيدا كند يكسره به بهشت‌شان ببرد، تفصيل اين داستان در تفسير سوره آل عمران در قصه عيسى (ع) گذشت، مسيحى‌ها داستان بدار آويختن و نيز داستان تفديه را براى خاطر همين درست كرده‌اند كه تنها از ديندارى به اسمش قناعت كرده، و جميع محرمات الهى را به خيال اينكه خدا از آنان نهى ننموده مرتكب شوند، و در عين حال روز قيامت هم به پاداش اينكه براى خدا پسر درست كردند و ...

يكسره به بهشت درمى‌آيند!!! اين مطالبى را كه آيه شريفه به آن اشاره مى‌كند، يعنى 1- امر به توحيد 2- بطلان عبادت مشركين 3- خلود ستمكاران در آتش. همه در ابواب متفرقه از انجيل‌ها موجود است.

[بطلان و نامعقول بودن سخن نصارا كه گفته‌اند:(إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ)]

(لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ) يعنى يكى از سه چيزى كه بترتيب عبارتند از: 1- پدر 2- پسر 3- روح، يعنى كلمه اللَّه بر هر يك از اين سه چيز منطبق است، چون در ابواب مختلف انجيل‌ها زياد به چشم مى‌خورد اينكه: اب، اله است، ابن، اله است و روح، اله است. و در همين انجيل‌ها است كه: اله در عين اينكه يكى است سه چيز است، و مثال مى‌زنند به اينكه كسى بگويد: زيد فرزند عمرو، انسان است، كه در اينجا نيز يك چيز سه چيز است، زيرا در مثال بيش از يك حقيقت چيزى نيست، و در عين حال هم زيد است و هم پسر عمرو و هم انسان، و غفلت كرده‌اند از اينكه اين كثرت و تعددى كه در وصف است اگر حقيقى و واقعى باشد لا بد موصوف هم متعدد خواهد بود، كما اينكه اگر موصوف حقيقتا واحد باشد قهرا كثرت و تعدد اوصاف اعتبارى خواهد بود، و محال است كه يك چيز در عين اينكه يكى است سه چيز باشد، عقل سليم اين معنا را نمى‌پذيرد.

عجيب اينجا است كه بسيارى از مبلغين مسيحى به اين حقيقت اعتراف كرده و در باره اين عقيده كه جزو اوليات دين مسيح است مى‌گويند: اين مطلب از مسائل لا ينحلى است كه از مذاهب پيشينيان به يادگار مانده، و گرنه بحسب موازين علمى درست در نمى‌آيد.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 6  صفحه : 101
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست