responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 492

(وَ أَمَّا الْغُلامُ فَكانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً)[1].

در داستان مورد بحث نيز مقتول به اختيار خود مرگ با سعادت را از زندگى با شقاوت و دخول در حزب ستمگران ترجيح داده و آن را براى خود انتخاب نموده هر چند كه اين انتخابش مستلزم شقاوت برادرش بود، البته شقاوتى كه برادر نيز آن را به اختيار خود براى خود انتخاب كرده، هم چنان كه خضر مرگ با سعادت غلام را بر زندگى آينده‌اى كه توأم با طغيان و كفر و گمراهى و اضلال پدر و مادر است ترجيح داده و مردن را براى او انتخاب كرد، هر چند كه مرگ فرزند مايه اندوه و ناراحتى والدين او بوده باشد، چون خداى سبحان در مقابل اين اندوه فرزند ديگرى به آن دو مى‌دهد، كه بهتر و پربركت‌تر و به رحم نزديكتر باشد.

[آن پسر آدم (ع) كه كشته شد از افراد متقى و عالم باللَّه بوده است‌]

و اين مرد يعنى پسر مقتول آدم از افراد متقى و عالم باللَّه بوده و دليل متقى بودنش جمله:

(إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ) است، كه خود دعوتى است به سوى تقوا و معلوم مى‌شود اين شخص برادر خود را به سوى تقوا دعوت كرده و گفته است كه: خداى تعالى عبادت را تنها از مردم با تقوا مى‌پذيرد و خداى تعالى در حكايت گفتار او اين سخنش را امضاء نموده و صحه گذاشته است، و گرنه آن را رد مى‌كرد و اما اينكه گفتيم: عالم باللَّه بوده، دليلش سخن خود او است كه به حكايت قرآن كريم گفته است:(إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ)، كه در اين جمله ادعاى ترس از خدا كرده، و خداى تعالى در حكايت گفتارش آن را امضا كرده و رد ننموده است، معلوم مى‌شود او به راستى عالم باللَّه بوده، چون خداى عز و جل يكى از نشانيهاى عالم باللَّه را ترس از خدا دانسته و فرموده:(إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ)[2] پس همين كه خداى تعالى از او حكايت كرده كه گفت:(إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ) و سخن او را امضاء نموده، خود توصيف او به علم است، هم چنان كه همسفر موسى (خضر) را به اين صفت يعنى صفت علم توصيف نموده و فرمود:(وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً)[3]، دليل ديگر عالم بودن او كه خود دليلى كافى است حكمت بالغه و موعظه حسنه‌اى است كه در خطاب به برادر ستمكارش گفت: چون او در كلام خود از طينت پاك و صفاى فطرت اين معنا را فهميده بود


[1] و اما آن پسر كه من او را كشتم به سبب اين بود كه والدين او مؤمن بودند، و ما احساس اين خطر را كرديم كه پسرك، والدين خود را به كفر و طغيان وادار كند، ناگزير خواستيم پروردگار دو فرزند بهترى و پربركت‌ترى و به رحم نزديكترى به آنان دهد. سوره كهف، آيه 81 .

[2] تنها كسانى از خدا مى‌ترسند كه از بندگان عالم خدا باشند. سوره فاطر، آيه 28 .

[3] ما او را از ناحيه خود علمى تعليم داديم. سوره كهف، آيه 65 .

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 492
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست