نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 414
گفتارى در اينكه قرآن كريم چه طريقهاى براى
تفكر پيشنهاد كرده و اين بحثى است مختلط از مطالب قرآنى و فلسفى و روايتى
هيچ ترديدى
نداريم در اينكه حيات انسانى، حياتى است فكرى، نه چون حيوانات غريزى و طبيعى،
زندگى بشر سامان نمىگيرد مگر به وسيله ادراك كه ما آن را فكر مىناميم و از لوازم
فكرى بودن زندگى بشر يكى اين است كه هر قدر فكر صحيحتر و كاملتر باشد قهرا زندگى
انسانى استوارتر خواهد بود، پس زندگى استوار حال به هر سنتى كه باشد و در هر طريقى
كه افتاده باشد طريقى سابقهدار، يا بى سابقه، ارتباط كامل با فكر استوار دارد و
زندگى استوار مبتنى و مشروط به داشتن فكر استوار است، حال هر قدر استوارى فكرى
بيشتر باشد استوارى زندگى بيشتر و هر قدر آن كمتر باشد اين نيز كمتر خواهد بود.
خداى تعالى
هم در كتاب عزيزش به طرق مختلف و اسلوبهاى متنوع به اين حقيقت اشاره نموده، از آن
جمله فرموده:(أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ
نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ
بِخارِجٍ مِنْها؟)[1].
و نيز
فرموده:(هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا
يَعْلَمُونَ)[2].
همچنين
فرموده:(يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ
الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ)[3] و باز
مىفرمايد:(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ
فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ، أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ
أُولُوا الْأَلْبابِ)[4] و آيات
بسيار ديگرى از اين قبيل كه نيازى به ايراد همه آنها نيست، پس در اينكه قرآن كريم
بشر را به فكر صحيح دعوت نموده و طريقه صحيح علم را ترويج فرموده، هيچگونه ترديدى
نيست.
[1] آيا كسى كه مرده بود زندهاش كرديم و برايش نورى قرار داديم
تا با آن نور در بين مردم مشى كند، مثل كسى است كه در ظلمتهايى قرار دارد كه خارج
شدن از آنها برايش نيست. سوره انعام، آيه 122 .
[3] خدا كسانى را از شما كه ايمان آوردهاند بالا مىبرد و كسانى
را كه موفق به علم شدند، به درجاتى برترى مىدهد. سوره مجادله، آيه
11 .
[4] به بندگان من آنها كه هر سخنى را گوش مىدهند و از بهترينش
پيروى مىكنند بشارت ده كه آنها كسانى هستند كه خداى تعالى هدايتشان كرده و همانان
خردمندانند. سوره زمر، آيه 18 .
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 414