نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 647
نيست، بلكه ايمان عبارت است از اين كه انسان به
طور تام و كامل و به باطن و ظاهر تسليم امر خدا و رسولش باشد، و چگونه ممكن است
كسى مؤمن حقيقى باشد، و در عين حال در برابر حكمى از احكام او تسليم نشود، يا به
ظاهر و يا اگر به ظاهر اظهار تسليم مىكند در باطن جانش تسليم نباشد به ظاهر از
ترس رسوايى اظهار تسليم كند ولى در باطن دلش به خاطر اين كه حكم نامبرده كه با حال
و هواى او سازگار نيست منزجر باشد، با اين كه خداى تعالى به رسول گراميش فرموده
بود:(لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ)[1]، و در آن هدف و
غرض نهايى بعثت آن جناب را داورى در بين مردم معرفى كرده بود.
پس با اين
حال اگر اين رسول بزرگوار حكمى عليه كسى بكند، و آن كس از حكم آن جناب منزجر و
ناراحت شود، در حقيقت از حكم خداى تعالى ناراحت شده، چون خداى تعالى اين شرافت را
به آن جناب داده بود، كه بندگانش اطاعتش كنند، و حكمش را در بين خود نافذ بدانند.
[تسليم حكم
رسول خدا 6 بودن، علامت ايمان واقعى و تسليم در برابر احكام خدا است]
پس اگر
بندگان خدا تسليم حكم رسول شدند، و از هيچ حكم آن جناب در باطن دلشان ناراحت
نگشتند، آن وقت است كه مسلمان واقعى شدهاند، و در اين صورت است كه مىتوان گفت
بطور قطع تسليم حكم خدايند، و حتى در برابر حكم تكوينى خدا نيز تسليمند، آرى تسليم
بودن در برابر حكم دينى و تشريعى خدا، دليل بر تسليم بودن در برابر حكم تكوينى او
است.
(هم چنان كه
آن شاعر زبان حال اين گونه افراد را در شعر خود آورده مىگويد):
يكى درد و
يكى درمان پسندد
يكى وصل و
يكى هجران پسندد
من از
درمان و درد و وصل و هجران
پسندم
آنچه را جانان پسندد
مترجم و اين مرحله يكى از مراحل
ايمان است، كه هر مؤمنى به آن مرحله برسد صفاتى در او رشد مىكند، كه از همه
روشنترش تسليم شدن در برابر همه دستورات و مقدراتى است كه از ناحيه خداى تعالى به
وى مىرسد و چنين كسى ديگر حالت اعتراض و چون و چرا به خود نمىگيرد، نه در زبان
ردهاى مىگويد، و نه در دل نقى مىزند، و به همين جهت است كه مىبينيم در آيه
مورد بحث تسليم را مطلق آورده است.
از اين جا
روشن مىشود كه جمله:(فَلا وَ رَبِّكَ ...) هر چند كه
به حسب لفظ تنها