responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 4  صفحه : 186

شود، خالى از نواقصى كه در آن قوا بود و باعث زوال آنها گرديد.

بنا بر اين نظريه، اگر فرض كنيم كه اسلام اضداد و نواقص و مخصوصا عقايد متضاده را از ريشه بر مى‌كند، لازمه‌اش توقف مجتمع از سير تكاملى است، البته مجتمعى كه خود اسلام پديد آورده. ليكن در پاسخ اين ايراد مى‌گوئيم ريشه آن جاى ديگر است و آن مكتب ماديت و اعتقاد به تحول ماده است و يا به عبارت ديگر: مكتب ماترياليسم ديالكتيك است و هر چه باشد در آن خلط عجيبى به كار رفته است، چون عقايد و معارف انسانيت دو نوعند، يكى آن عقايد و معارفى كه دستخوش تحول و دگرگونى مى‌شود و همپاى تكامل بشر تكامل پيدا مى‌كند و آن عبارت است از علوم صناعى كه در راه بالا بردن پايه‌هاى زندگى مادى و رام كردن و به خدمت گرفتن طبيعت سركش به كار گرفته مى‌شود، از قبيل رياضيات و طبيعيات و امثال آن دو كه هر قدمى از نقص به سوى كمال بر ميدارد، باعث تكامل و تحول زندگى اجتماعى مى‌شود.

نوعى ديگر معارف و عقايدى است كه دچار چنين تحولى نمى‌شود، هر چند كه تحول به معنايى ديگر را مى‌پذيرد و آن عبارت از معارف عامه الهيه‌اى است كه در مسائل مبدأ و معاد و سعادت و شقاوت و امثال آن احكامى قطعى و متوقف دارد، يعنى احكامش دگرگونگى و تحول نمى‌پذيرد، هر چند كه از جهت دقت و تعمق ارتقا و كمال مى‌پذيرد.

[بر خلاف علوم و معارف طبيعى، معارف عامه الهيه تحول و تغيير پذير نيستند]

و اين معارف و علوم و اجتماعات و سنن حيات تاثير نمى‌گذارد مگر به نحو كلى و به همين جهت است كه توقف و يك نواختى آن باعث توقف اجتماعات از سير تكامليش نمى‌شود، هم چنان كه در و جدان خود آرايى كلى مى‌بينيم نه يكى نه دو تا ...، كه در يك حال ثابت مانده‌اند و در عين حال اجتماع ما به خاطر آن آراى متوقف و ثابت، از سير خود و تكاملش باز نايستاده، مانند اين عقيده ما كه مى‌گوئيم انسان براى حفظ حياتش بايد به سوى كار و كوشش انگيخته شود و اين كه مى‌گوئيم كارى كه انسان مى‌كند بايد به منظور نفعى باشد كه عايدش شود، و اينكه مى‌گوئيم انسان بايد به حال اجتماع زندگى كند و يا معتقديم كه عالم هستى حقيقتا هست نه اينكه خيال مى‌كنيم هست و در واقع وجود ندارد و يا مى‌گوئيم: انسان جزئى از اين عالم است و او نيز هست و يا انسان جزئى از عالم زمينى است و يا انسان داراى اعضايى و ادواتى و قوايى است و از اين قبيل آراء و معلوماتى كه تا انسان بوده آنها را داشته، و تا خواهد بود خواهد داشت و در عين حال دگرگون نشدنش باعث نشده كه اجتماعات بشرى از ترقى و تعالى متوقف شود و راكد گردد.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 4  صفحه : 186
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست