نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 132
و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العين
را به عنوان مثل استعمال مىكنند.
(لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا ...) بما اتوا
يعنى به آنچه از مال كه خدا به ايشان انعام فرموده و لازمه آن مال دوستى و بخل
ورزيدن از انفاق آن است، و كلمه مفازة به معناى نجات است و اگر
مىفرمايد اين طايفه از مردم كه علاقه شديد به مال و جاه دارند هلاك مىشوند، براى
اين است كه دلهايشان وابسته و علاقمند به باطل است، و ديگر حق بر آنان ولايتى
ندارد.
خداى تعالى
بعد از بيان اين نكته داستان مالكيتش نسبت به آسمانها و زمين را و قدرتش بر تمام
مخلوقات را خاطر نشان مىسازد و اين دو صفت از صفات خداى تعالى مىتواند تعليلى
براى مضامين همه آيات گذشته باشد.
بحث روايتى
در الدر
المنثور است كه ابن جرير و ابن منذر از قتاده روايت كرده كه در ذيل آيه:(لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ ...) گفته است: (طبقه قبل از طبقه ما) براى ما
چنين گفتند: كه اين آيه در باره حى بن اخطب نازل شده كه وقتى آيه شريفه(مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً
كَثِيرَةً) نازل شد (و جريان نزولش به گوش او رسيد) گفت: كار ما به كجا رسيده
كه پروردگارمان از ما قرض مىخواهد، آن طور كه يك فقير از غنى قرض مىگيرد[1].
و در تفسير
عياشى در ذيل همين آيه از امام صادق ع روايت كرده كه فرمود:
به خدا سوگند
يهوديان خدا را نديدهاند تا بدانند كه فقير است، و ليكن از آنجا كه ديدند اولياى
خدا فقيرند پيش خود گفتند اگر خدا غنى بود اوليايش هم غنى بودند پس لا بد خدا فقير
است كه اينان فقيرند، آن گاه از در فخرفروشى ثروت خود را برخ كشيدند و
گفتند: خدا فقير است و ما غنى ![2].
و در مناقب
از امام باقر ع روايت آورده كه فرمود: مشمول اين آيه كسانى هستند كه پنداشتهاند
امام محتاج است به آنچه مردم برايش مىبرند.
مؤلف قدس
سره: اما دو روايت اول كه مضمونش با در نظر گرفتن بيان سابق ما، با آيه