نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 6
بنا بر اين از اين شش آيه، آن قسمتى كه دورنماى
سوره است دو آيه وسط است كه مىفرمايد: (نَزَّلَ
عَلَيْكَ الْكِتابَ)- تا جمله-(عَزِيزٌ ذُو
انْتِقامٍ) .
و بنا بر اين
برگشت معناى آيه به اين مىشود كه فرموده باشد بر مؤمنين واجب است متذكر شوند به
اينكه آن خدايى كه به وى ايمان آوردهاند، خدايى است واحد در الوهيت. و قائم بر
خلقت و تدبير عالم، آن هم قيامى با حيات، پس او هرگز در ملكش مغلوب نمىشود، و
چيزى بدون مشيت و اذن او واقع نمىشود.
مؤمنين وقتى
متذكر اين معانى بشوند آن وقت يقين مىكنند كه هم او اين كتاب را كه هادى به سوى
حق و فارق و مميز ميان حق و باطل است نازل كرده، و نيز مىفهمند كه خداى تعالى در
فرستادن اين كتاب و هدايت خلق به سوى حق و جدا سازى حق از باطل همان روشى را جارى
ساخته كه در عالم اسباب و ظرف اختيار جارى ساخته است.
پس هر كس به
اختيار خود ايمان آورد به پاداش عمل خود مىرسد، و هر كس هم كفر بورزد او نيز به
كيفر رفتار خود خواهد رسيد، براى اينكه خداى سبحان، عزيز و داراى انتقام است.
اما عزيز
است: براى اينكه او خدايى است كه هيچ معبودى و حاكمى جز او نيست، تا در اين جهات
حكمى براند، و خدا را در حكمش مقهور خود سازد.
و اما اينكه
داراى انتقام است: براى اينكه، اولا امور بندگان بر او پوشيده نيست، و ثانيا هيچ
مخلوقى نمىتواند در عمل خود و كفرش از تحت اراده و مشيت او خارج شود.
[
تنزيل بر تدريج نزول دلالت دارد]
(نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ) در سابق
گفتيم: كلمه تنزيل بر تدريج دلالت دارد، هم چنان كه كلمه
انزال بر نزول يكپارچه دلالت مىكند.
ممكن است شما
به گفته ما خرده گرفته و بگوييد: همه جا كلمه تنزيل به معناى نزول
تدريجى نيست، به شهادت اينكه در آيه:(لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ
جُمْلَةً واحِدَةً)[1] مىبينيم كه
مشركين صريحا اعتراض مىكنند كه چرا قرآن يكپارچه بر آن جناب نازل نشده، پس تنزيل
در اين آيه به معناى نزول دفعى است، نه تدريجى. و در آيه:(أَنْ
يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً)[2] كه حواريين
عيسى (ع) از آن جناب تقاضا مىكنند تا مائدهاى از آسمان برايشان فرستاده شود نيز
به