نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 581
لحن منافقين در عهد رسول خدا ص است كه هنوز وحى
قطع نشده بود. (و اگر دست از پا خطا مىكردند و حتى در درون خانههايشان توطئهاى
مىچيدند، بلافاصله خبرش به وسيله وحى به رسول خدا ص و به وسيله آن جناب به عموم
مسلمانان مىرسيد. مترجم ) آن وقت چطور شد كه بعد از درگذشت رسول خدا ص
ديگر هيچ سخنى از منافقين در ميان نيامد. و ناگهان سر و صدايشان خوابيد (آيا هيچ
عاقلى احتمال مىدهد كه با رفتن آن جناب نفاق تمام شد و منافقين هم از بين
رفتند؟!) به هر حال بعد از رحلت آن جناب بسيار زود مردم متفرق شدند و مذاهب
گوناگون بين آنها جدايى و دورى افكند. و حكومتها مردم را در بند تحكم و استبداد
خود كشيدند و سعادت حياتشان را به شقاوت، و هدايتشان را مبدل به ضلالت و غى نمودند
(و اللَّه المستعان).
(در اينجا بد
نيست تذكر دهم كه استاد علامه اعلى اللَّه مقامه را عادت چنين بود كه هر وقت سخن
از ناملايمات و گرفتاريهاى مسلمين به ميان مىآمد، اين كلمه را تكرار
مىفرمود: و اللَّه المستعان - مترجم ).
و اميدوارم
خداى تعالى توفيق دهد در تفسير سوره برائت ان شاء اللَّه اين بحث را بطور كامل
دنبال كنيم.
(
يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ) ...(هُمْ
فِيها خالِدُونَ ) از آنجايى كه مقام آيات مورد بحث، مقام كفران نعمت بود، و
كفران به نعمت هم نظير خيانت، باعث خست و فرومايگى انفعال و شرمندگى مىشود. لذا
خداى تعالى در اين مقام از ميان انواع عذابهاى آخرت، عذابى را ذكر كرد كه با حالت
شرمندگى مناسبت دارد و حال شرمندگان را ممثل مىسازد، و آن عبارت است از سيهرويى
كه در دنيا هم مردم دنيا اين تعبير را در مورد شرمندگان و امثال آنان دارند. هم
چنان كه جمله:(فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ
بَعْدَ إِيمانِكُمْ ...) به خوبى بر اين معنا دلالت دارد.
و همچنين از
ميان همه ثوابهاى اخروى- كه مىتواند ثواب شاكران اين نعمت باشد- مىتوان ثوابى را
نام برد كه با شكرگزارى تناسب داشت، و آن رو سفيدى است كه در محاورات دنيايى نيز
دلالت بر خشنودى و پسند دارد.
(تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ) ظرف
بالحق متعلق است به جمله: يتلوها . و منظور از تلاوت به حق تلاوت
حق است، تلاوتى كه باطل و شيطانى نيست. ممكن هم هست ظرف را متعلق به كلمه
آيات
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 581