[امر به
معروف و نهى از منكر، از لوازم و واجبات اجتماع معتصم به حبل اللَّه است]
تجربه قطعى
دلالت مىكند بر اينكه معلوماتى كه انسان در زندگيش براى خود تهيه مىكند و معلوم
است كه از ميان معلومات ذخيره نمىكند مگر آنچه را كه برايش سودمند باشد، از هر
طريقى كه باشد و به هر نحوى كه ذخيره كرده باشد، وقتى متوجه آن معلومات نباشد و با
عمل به آن معلومات و تمرين عملى دائمى به ياد آنها نباشد، به تدريج از يادش مىرود
و به بوته فراموشى سپرده مىشود. و در اين هم شكى نداريم كه عمل در همه شؤون داير
مدار علم است هر زمان كه علم قوى باشد عمل قوت مىگيرد. و هر زمان علم ضعيف باشد
عمل هم ضعيف مىگردد. هر زمان كه علم يك علم صالحى باشد، عمل هم صالح مىشود، و هر
زمان كه علم فاسد باشد عمل هم فاسد مىگردد. خداى تعالى هم حال علم و عمل را در
آيه زير، به زمين و روئيدنىهاى آن مثل زده و فرموده:(وَ الْبَلَدُ
الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ
إِلَّا نَكِداً ...)[1] و نيز
شكى نداريم در اينكه علم و عمل، اثرى متقابل در يكديگر دارند.
قوىترين
داعى به عمل علم است و وقتى عمل واقع شد و اثرش به چشم ديده شد، بهترين معلمى است
كه همان علم را به آدمى مىآموزد.
و همه اينها
كه گفته شد، انگيزه شده است در اينكه مجتمع صالحى كه علمى نافع و عملى صالح دارد،
علم و تمدن خود را با تمام نيرو حفظ كند. و افراد آن مجتمع، اگر فردى را ببينند كه
از آن علم تخلف كرد، او را به سوى آن علم برگردانند، و شخص منحرف از طريق خير و
معروف را به حال خود واگذار نكنند، و نگذارند آن فرد در پرتگاه منكر سقوط نموده،
در مهلكه شر و فساد بيفتد، بلكه هر يك از افراد آن مجتمع به شخص منحرف برخورد
نمايد، او را از انحراف نهى كند.
و اين همان
دعوت به فراگيرى و تشخيص معروف از منكر و امر به معروف و نهى از منكر است و اين
همان است كه خداى تعالى در اين آيه شريفه خاطرنشان ساخته و مىفرمايد:
(يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ
الْمُنْكَرِ) و از اينجا روشن مىشود كه چرا از خير و شر تعبير به معروف و منكر
نمود. چون زمينه گفتار و مضمون آيه قبلى بود كه، مىفرمود: همگى به حبل
اللَّه چنگ بزنيد و متفرق نشويد ... و معلوم است كه چنين مجمع كه همه افرادش
چنگ به حبل اللَّه دارند، معروف در آن خير، و منكر در آن شر است و ممكن
[1] سرزمين پاك روئيدنيهايش به اذن پروردگارش مىرويد و سرزمين
ناپاك جز خاشاك نمىروياند. سوره اعراف، آيه 58 .
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 577