[توبه
كافرانى كه بعد از ايمان كفر ورزيده و بر كفر خود افزودند قبول نمىشود]
اين دو آيه
مضمون آيه:(كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا ...) را تعليل
مىكند، از قبيل تعليل كردن از راه تطبيق كلى و عام بر جزئى و فرد خاص است. (مثل
اينكه بگوئيم: فلان شخص را احترام كن، براى اينكه دانشمند است.) و معناى آيه اين
است كه: آن كسى كه بعد از روشن شدن حق و تمام شدن حجت، بر آن كفر مىورزد، و توبه
نمىكند توبهاى كه او را اصلاح كند، چنين كسى از دو حال بيرون نيست: يا كافرى است
كه كفر مىورزد و كفر خود را فزونى داده و طغيان مىكند، كه معلوم است صلاح راه و
رخنهاى به دل او ندارد. و در نتيجه خدا هم او را هدايت ننموده و توبهاش را قبول
نمىكند، براى اينكه توبه و برگشت او توبه حقيقى نيست. بلكه او غرق در ضلالت است و
اميدى نيست كه بار ديگر هدايت شود. و يا كافرى است كه بدون اينكه توبه كرده باشد،
در حال كفر و عناد مىميرد و معلوم است كه چنين كسى كه در همه عمر دنيائيش توبه
نكرده، خداى تعالى در آخرت هم هدايتش نمىكند. يعنى داخل بهشتش نمىسازد، چون او
به سوى پروردگار خود برنگشت و چيزى هم كه جا پر كن خلا توبه باشد وجود ندارد، نه
شفاعت و نه يارى ياوران.
و از اينجا
روشن مىشود كه جمله(وَ أُولئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ) به دليل
اينكه مشتمل بر چند خصوصيت است، ضلالت نامبردگان را آن چنان تاكيد كرده كه بكلى
اميدى به هدايتشان نباشد.
خصوصيت اول
اينكه: جمله را اسميه آورد. دوم اينكه: با كلمه: اولئك كه مخصوص اشاره
به دور است، فهماند، نامبردگان از اينكه مورد گفتگو قرار گيرند بسيار بدورند.
سوم اينكه:
ضمير فصل هم را در آن بكار برد. چهارم اينكه: بر سر خبر (كلمه
الضالون ) الف و لام آورد.
و نيز روشن
مىشود كه مراد از جمله(وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ) اين است كه،
بفهماند اينگونه اشخاص، از شفاعت شفيعان كه ياوران روز قيامتند بهرهمند نمىشوند،
اين معنا از فحواى جمله استفاده مىشود. چون اگر فرموده بود: و ما لهم
ناصر ايشان ياور ندارند.
نمىتوانستيم
استفاده كنيم كه در روز قيامت ياور هست، ولى اينان ياور ندارند. ليكن فرمود:
ايشان
از ياوران، هيچ ياورى ندارند و آوردن صيغه جمع مىفهماند كه يارى و يارانى
در قيامت هستند، ولى اينان ياور ندارند. نظير اين معنا در استدلال بر اينكه روز
قيامت فى الجمله شفاعتى هست، در جمله:(فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ
...)[1]، در مبحث
شفاعت گذشت، بدانجا