نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 526
صاحبش به سوى نجات و رستگارى، راه نمىيابد.
و بهمين جهت
بعضى در تفسير جمله: و شهدوا ... گفتهاند: كه اين جمله عطف است بر
كلمه ايمانهم چون هر چند اين كلمه اسم است و به فعل عطف نمىشود، ليكن
اسمى است به معناى فعل و معنايش اين است كه: ايمان آوردند منتها
بعد ان آمنوا ، در نتيجه تقدير آيه چنين مىشود: كفروا بعد ان آمنوا و
شهدوا ... البته ممكن هم هست و او را حاليه بگيريم، و بگوئيم حرف
قد ى در تقدير جمله مذكور است و تقدير كلام كفروا بعد ان آمنوا و قد
شهدوا ... است يعنى كفر ورزيدند، بعد از آنكه ايمان آورده بودند، در
حالى كه شهادت هم داده بودند. ( أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ
عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ (87)
خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ ) در سابق در
تفسير آيه:(أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ
اللَّاعِنُونَ)[1] گفتيم كه
معناى برگشت همه لعنتها بر آنان چيست.
(إِلَّا الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا) يعنى: مگر
كسانى كه بعد از اين سوابق توبه كنند، و به اصلاح و صلاح درآيند و مراد از اين قيد
اين است كه توبهشان صرف ادعا نباشد، بلكه توبهاى باشد كه ما فات و گذشته را
جبران نمايد، و لكه كفر را از دامن دلشان بشويد و باطنشان را پاك سازد. و اين همان
توبه نصوح است نه اينكه مراد از آن، اعمال صالحه باشد، چون هر چند كه به صلاح
درآمدن، خود بخود اعمال را هم صالح مىكند. (زيرا دل صالح و قلب پاك جز به اعمال
صالح فرمان نمىدهد.) و ليكن خود عمل صالح نمىتواند مقوم و مايه ثبات توبه باشد و
حتى ركنى از اركان آنهم نيست. و آيه هم بر چنين معنايى دلالت ندارد. و در جمله:
(فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) علت در جاى معلول قرار گرفته، و تقدير
كلام: فيغفر اللَّه له و يرحمه، فان اللَّه غفور رحيم است يعنى:
خداى تعالى او را مىآمرزد و رحم مىكند، براى اينكه خداى تعالى آمرزنده و رحيم
است.