و نيز
فرموده:(إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ
اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ، الَّذِينَ يَذْكُرُونَ
اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ)[2]. كه در آيه
اول ايشان را به اجتناب از پرستش طاغوت، و برگشت بسوى خدا و شنيدن هر سخن، و عمل
كردن به بهترين آن، ستوده و مىفرمايد اينان هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها
صاحبان عقل هستند.
و در آيه دوم
فرمود: در خلقت آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز براى صاحبان لب نشانههايى است،
همان كسانى كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو ياد مىكنند، و اين ياد كردن در
هر حال، و لوازم آن كه همان تذلل و خشوع باشد، همان انابهاى است كه موجب تذكر
آنان به آيات خدا و انتقالشان به معارف حقه است، هم چنان كه مىبينيم يك جا فرمود:(وَ ما يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ)[3].
و جاى ديگر
مىفرمايد:(وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ)[4].
[دعاى
راسخون در علم: (رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا) ... ]
پس معلوم
مىشود اولوا الالباب همان كسانى هستند كه انابه دارند.
اين درخواست
يكى از آثار رسوخ و ثبات آنان در علم است، كه چون خدا را آن طور كه بايد شناختند
يقين كردند كه از ناحيه خود مالك هيچ چيز نيستند، و مالكيت، منحصر در خداى عز و جل
است، و چون چنين ايمانى دارند در هر حال اين ترس را دارند كه خدا دلهايشان را بعد
از رسوخ علم منحرف سازد، لذا به پروردگار خود پناه مىبرند و درخواست مىكنند كه
پروردگارا دلهاى ما را بعد از آنكه هدايتمان كردى منحرف مساز، و از ناحيه خود
رحمتى به ما ببخشاى، تا نعمت رسوخ در علم براى ما باقى بماند، و ما را در سير بر
صراط مستقيم هدايت، كمك كند، و در سلوك در مراتب قرب، يارمان باشد.