نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 433
دليل اينكه رب نبوده اين است كه او مخلوقى بشرى
بود و در شكم مادر رشد كرد و مادرش او را بزائيد و در گهواره پرورشش داد، چيزى كه
هست مخلوقى معمولى چون ساير افراد بشر نبود، بلكه خلقتش مانند خلقت آدم كه نه پدر
داشت و نه مادر غير معمولى و از مجرايى غير مجراى علل طبيعى بود، پس مثل او مثل
آدم است، و اما دليل اينكه براى خود دعوى ربوبيت نكرد اين است كه او پيامبرى بود
كه كتاب و حكم و نبوتش داده بودند و پيامبرى كه اين چنين باشد شانش اجل از اين است
كه از زى عبوديت و از رسوم رقيت خارج شود، چگونه ممكن است به مردم بگويد: مرا رب
خود بگيريد و بندگان من باشيد، نه بندگان خدا؟ و يا چگونه ممكن است از پيغمبرى از
پيامبران مقامى را نفى كند كه خدا آن را در حق وى اثبات كرده باشد، مثلا خداى
تعالى براى موسى ع رسالت را اثبات كرده باشد و عيسى ع آن را نفى كند؟ و خلاصه
چگونه ممكن است حقى را كه خدا به كسى نداده، عيسى بدهد و حقى را كه خدا به كسى
داده، عيسى آن را نفى كند؟!
[بيان آيه
شريفه ما كان لبشر ... كه متضمن پاكى ساحت مسيح (ع) از عقائد خرافى
نصارا نسبت به او مىباشد]
(ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ
النُّبُوَّةَ، ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ
اللَّهِ) كلمه بشر مترادف كلمه انسان است، هم بر يك
فرد اطلاق مىشود و هم بر جمع كثير، پس هم انسان واحد بشر است و هم جماعتى از
انسان بشر است.
و در
جمله: ما كان لبشر ... حرف لام ملكيت را مىرساند و به
آيه چنين معنا مىدهد: هيچ پيغمبرى مالك و صاحب اختيار چنين چيزى نيست، يعنى چنين
عملى از او حق نيست بلكه باطل است، نظير لام در آيه:(ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذا)[1].
و مجموع
جمله:(أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ
النُّبُوَّةَ)، اسم است براى كلمه كان ، چيزى كه هست علاوه
بر اسم بودن براى آن، توطئه و زمينهچينى براى جمله بعدش(ثُمَّ يَقُولَ
لِلنَّاسِ ...) نيز هست و آوردن جمله مورد بحث بعنوان زمينهچينى با اينكه بدون آن
نيز معنا صحيح بود، ظاهرا براى اين بوده كه توجيه ديگرى براى معناى جمله:(ما كانَ لِبَشَرٍ) آورده باشد، چون اگر فرموده بود: ما كان لبشر ان
يقول للناس ... معنايش اين مىشد كه چنين حقى از ناحيه خدا براى او تشريع
نشده، (هر چند ممكن بود تشريع و تجويز بشود
[1] ما را نرسد كه چنين سخنى به زبان آوريم. سوره آل
عمران، آيه 161 .
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 433