responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 414

دارد حقوق حقه انسانها را باطل و بناى مجتمع بشرى را ويران سازد و اما اينكه معيار در تشخيص حق چيست تا مخالف آن از پيرو آن مشخص گردد؟ اسلام معيار آن را دين حق و يا به عبارت ديگر دين توحيد مى‌داند، حال چه اينكه پيرو حق مسلمان باشد و چه اينكه ماليات پرداز به حكومت اسلام باشد و حكومت اسلام او را در تحت ذمه و تكفل خود گرفته باشد، پس كسى كه نه دين توحيد دارد و نه تسليم حكومت اين دين است و با آن سر ستيز دارد، او هيچ حقى از حيات ندارد و اين معيار كه اسلام آن را معيار صحيح شناخته با ناموس فطرت هم منطبق است، فطرت هر انسان سليم الفطره‌اى مى‌گويد كسانى كه دشمن حيات ديگرانند، حق حيات ندارند و خواننده توجه فرمود كه اجمال اين حكم اسلامى و فطرى را مجتمع انسانى نيز معتبر مى‌شمارد.

در اينجا بر سر سخن از آيه شده و مى‌گوئيم: با اينكه در آيه:(وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ ...) نام اهل كتاب را برده بود و مى‌توانست در آيه مورد بحث به آوردن ضمير اكتفاء نموده و بفرمايد: و منهم ، اگر چنين نكرد و مجددا نام اهل كتاب را برد و فرمود: (وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ‌) ... براى اين بود كه اگر به آوردن ضمير اكتفاء مى‌كرد ممكن بود كسى توهم كند كه اين دو طائفه همان طائفه از اهل كتابند كه قبلا گفته بودند: به آنچه اول روز نازل شده، ايمان بياوريد ... در حالى كه اين معنا منظور نبوده، براى همين خاطر دو باره نام اهل كتاب را ذكر كرد و در جاى ضمير اسم ظاهر بكار برد، و لذا بعد از رفع آن توهم مى‌بينيم در جاى ضمير، ضمير را بكار برده و فرموده:(وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ ...).

البته در اين ميان وجه ديگرى هست و آن اين است كه اهل ادب مى‌گويند: تعليق حكم به وصف عليت را مى‌رساند، يعنى در جايى كه مثلا مى‌توان گفت: فلان شخص را احترام كن ، اگر بگوئيم: فلان شخص دانشمند را احترام كن ، در حقيقت علت لزوم احترامش را هم فهمانده‌ايم، در آيه مورد بحث هم كه فرموده اهل كتاب چنين گفتند و چنين مال مردم را خوردند، خواسته است بفهماند علت سرزنش، از ايشان به خاطر اين است كه اهل كتابند، اگر مردمى عوام و درس نخوانده و كتاب آسمانى نديده بودند، اينقدر بعيد نبود كه بگويند مردم حق اعتراض به ما ندارند و به دنبال اين گفتار، آن كردار را يعنى رباخوارى و مال مردم خورى را هم مرتكب شوند، ولى عجيب و غريب اينجا است كه اين سخن باطل و آن اعمال زشت از كسانى سرزده كه اهل كتابند و كتاب آسمانيشان حكم خدا را بيان كرده و خود مى‌دانند كه كتابشان چنين حكمى نكرده كه پيروانش هر حرفى بزنند و هر كارى خواستند بكنند و خوب مى‌دانند كه مال مردم بر آنان حلال نيست، از اين نظر توبيخ و سركوبى آنان شديدتر است.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 414
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست