responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 401

و اينكه فرمود:(وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) و رسول خدا 6 را در ذكر پيروان ابراهيم بشخصه و جدا ذكر كرد، براى تجليل از رسول خدا 6 بود، تا مقام شامخ آن جناب را از دنبال روى و اطلاق كلمه پيرو بر آن جناب حفظ فرمايد تا شنونده آن جناب را فرع و دنباله‌رو و در رديف يكى از پيروان ابراهيم نپندارد، هم چنان كه همين نكته از آياتى چون آيه زير به چشم مى‌خورد:(أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ، فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ)[1]، چون مى‌بينيم با اينكه مى‌توانست بفرمايد: به ايشان اقتدا كن ، فرموده: به هدايتشان اقتدا كن .

در اين آيه تعليل و بيان كلام سابق را با جمله:(وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ) تمام نموده، فرمود: ولايت و نزديكى و ارتباط با ابراهيم كه شما كفار ادعاى آن را مى‌كنيد، ولايت اللَّه است و اللَّه تعالى ولى مؤمنين است، نه كسانى كه به آيات او كفر ورزيده، حق را با باطل مشتبه مى‌سازند.

(وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ) كلمه طائفه به معناى جماعتى از انسانها است و گويا بدين مناسبت جماعتى از انسانها را طائفه ناميده‌اند، كه عرب قبل از آنكه به زندگى شهرنشينى برسند، شعبه شعبه و قبيله قبيله بودند و هر قبيله‌اى در گوشه‌اى از بيابان زندگى مى‌كردند، تابستان را در نقطه‌اى و زمستان را در نقطه‌اى ديگر، و حيوانات خود را برداشته، به طلب آب و گياه از اين نقطه به آن نقطه طوف مى‌كردند و همچنين از ترس غارت و حمله دشمن طوفى ديگر داشتند، و لذا به هر جمعيتى طائفه گفتند و به تدريج خصوصيت و مناسبت اين نامگذارى (يعنى طواف و دوره گردى) را رها نموده، تنها به دلالتش بر جماعت اكتفاء كردند، و فعلا مى‌بينيم هر جا اين كلمه به ميان آيد، از آن تنها معناى جماعت فهميده مى‌شود.

[اشاره به توحيد افعالى، در بيان معناى اينكه: اهل كتاب جز خودشان كسى را گمراه نمى‌كنند]

و اما اينكه فرمود: اهل كتاب جز خود را گمراه نمى‌كنند ، علتش اين است كه اولين و ابتدايى‌ترين فضائل انسانى ميل به حق و پيروى از آن است، پس اينكه اهل كتاب دوست دارند مردم را از حق به سوى باطل منصرف و متمايل سازند، اين محبت و علاقمنديشان به اين كار خود از احوال درونى و از رذائل نفسانى ايشان است (و چه رذيله‌اى پست) و گناهى از گناهان و ستمى از ستمهاى نفس است، ستمى بدون حق و معلوم است كه هر عمل و عقيده كه خالى از حق باشد، محض ضلالت است، پس علاقمنديشان به اضلال مؤمنينى كه بر صراط


[1] اينهايند كسانى كه خدا هدايتشان كرده، پس به هدايتشان اقتداء كن. سوره انعام، آيه 90 .

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 401
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست