نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 113
كردهاند كه از آنچه ما ذكر كرديم نيز دقيقتر
است.
دوم اينكه
ظاهر و باطن دو امر نسبى است، به اين معنا كه هر ظاهرى نسبت به ظاهر خودش باطن، و
نسبت به باطن خود ظاهر است، هم چنان كه روايت زير نيز اين معنا را خاطر نشان
مىسازد. در تفسير عياشى[1] از جابر
از امام باقر (ع) روايت كرده كه وى گفت: از آن جناب از تفسير آياتى مىپرسيدم، و
آن جناب پاسخ مىداد، و وقتى دوباره از تفسير همان آيات مىپرسيدم پاسخى ديگر
مىداد، عرضه داشتم: فدايت شوم شما در روزهاى قبل از اين سؤال من جوابى ديگر داده
بوديد و امروز طورى ديگر جواب داديد، فرمود: اى جابر براى قرآن بطنى است، و
براى بطنش نيز بطنى ديگر است، هم چنان كه براى آن ظاهرى است، و براى ظاهرش نيز
ظاهرى ديگر .
اى
جابر، هيچ علمى از علم تفسير قرآن، از عقول مردم دورتر نيست. چون يك آيه قرآن
ممكن است اولش در باره چيزى و وسطش در باره چيز ديگر، و آخرش در باره چيز سومى
باشد، با اينكه يك كلام است، و اول و وسط و آخرش متصل به هم است، در عين حال بر
چند وجه گردانده مىشود .
و باز در
همان تفسير[2] از همان
جناب، روايت آورده كه در حديثى فرمود: اگر بنا بود آيهاى كه در باره مردمى
نازل شده با مردان آن مردم از بين برود، چيزى از قرآن باقى نمىماند، و ليكن قرآن
طورى است كه اولش (يعنى عصر نزولش) و آخرش (يعنى اعصار بعدش) تا زمانى كه آسمان و
زمين برجاست را يك جور شامل مىشود، و براى هر قومى آيهاى است كه تلاوتش مىكنند،
حال يا آيه از خير آنان خبر مىدهد و يا از شرشان .
و در معانى
الاخبار[3] از حمران
بن اعين روايت آمده كه گفت: من از امام باقر (ع) از ظهر و بطن قرآن پرسيدم،
فرمود: منظور از ظاهر قرآن كسانى هستند كه قرآن در باره آنان نازل شده، و
منظور از بطن آن آيندگانى هستند كه عمل همان كسان را انجام مىدهند، و قرآن شامل
آنان مىشود .
و در تفسير
صافى[4] از على
(ع) روايت كرده كه فرمود: هيچ آيهاى نيست