نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 110
و از على (ع) سؤال كردند: آيا از وحى چيزى نزد
شما هست؟ فرمود: نه، به آن خدا كه دانه را مىشكافد و خلايق مىآفريند
سوگند، بعد از وحى موهبتى كه هست اين است كه خداى تعالى به هر كس از بندگانش كه
بخواهد فهم در قرآنش را مىدهد [1].
مؤلف: اين
حديث از احاديث برجسته است، و كمترين چيزى را كه مىرساند اين است كه معارف صادره
از مقام علمى آن جناب كه عقول را مدهوش و متحير كرده همهاش از قرآن گرفته شده
است.
[رواياتى
در وصف قرآن و اينكه قرآن ظاهرى و باطنى دارد]
و در كافى از
امام صادق از پدرش و از اجداد گراميش (ع) از رسول خدا 6 روايت شده كه فرمود:
ايها الناس شما در خانهاى هدنه قرار داريد و در مسير مسافرتى هستيد، مسافرتى بس
سريع، و چگونه چنين نباشد، با اينكه شب و روز و خورشيد و ماه را مىبينيد كه هر
تازهاى را كهنه مىكنند، و هر دورى را نزديك مىسازند، و هر آنچه را قبلا وعدهاش
داده شده محقق مىسازند. پس براى اين سفر دور توشه فراهم كنيد[2]
راوى مىگويد: در اين هنگام مقداد بن أسود برخاست و عرضه داشت: يا رسول اللَّه
خانه هدنه چه معنا دارد؟ فرمود: خانهاى كه بمحض رسيدن به آن بايد از آن كوچ كرد.
پس هر گاه در
زندگى دچار فتنههايى شديد، كه چون شب تاريك پيش پاى زندگيتان را ظلمانى كرد، بر
شما باد تمسك به قرآن، كه بدرگاه خدا شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته مىشود، گفتار
بهتآورى است منطقى، كتابى است كه هر كس آن را پيش رو قرار دهد، و بر طبق
راهنمايىهاى او قدم بردارد، اين قرآن وى را بسوى بهشت راه مىنمايد، و كسى كه آن
را پشت سر بيندازد، باز همين قرآن از پشت سر او را بطرف دوزخ مىراند، و قرآن
دليلى است كه به بهترين راه دلالت مىكند، كتابى است كه در آن حق از باطل جدا شده،
و از معارف حقه آنچه قبلا در عقل با نقل بدون بيان بوده بيان گشته، و آنچه نبوده
آورده شده، قرآن فاصل و جدا ساز حق از باطل است، نه شوخى، كتابى است داراى ظاهرى و
باطنى، ظاهرش حكم، و باطنش علم است، ظاهرش بسيار زيبا و باطنش عميق است، حدودى
دارد، و حدودش نيز داراى حدودى است، عجايب آن شمردنى و غرائبش كهنه شدنى نيست.
در قرآن
چراغهايى از هدايت، و منارى از حكمت است، براى هر نكتهسنج عارف، راهنماى معرفت
است، پس هر صاحب بصيرت را سزد كه براى درك معارف آن چشم بصيرت