مؤلف:
بعضى از رواياتى كه در شان نزول اين سوره وارد شده در بحث روايتى گذشته گذشت.
و
باز در مجمع البيان است كه از انس بن مالك روايت شده كه گفت: رسول خدا 6 فرمود:
شيطان پوزه خود را بر قلب هر انسانى خواهد گذاشت، اگر انسان به ياد خدا بيفتد، او
مىگريزد و دور مىشود، و اما اگر خدا را از ياد ببرد، دلش را مىخورد، اين است
معناى وسواس خناس[2].
و
در همان كتاب آمده كه عياشى به سند خود از أبان بن تغلب، از جعفر بن محمد (ع)
روايت كرده كه فرمود: رسول خدا 6 فرموده: هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه براى قلبش در
سينهاش دو گوش هست، از يك گوش فرشته بر او مىخواند و مىدمد، و از گوش ديگرش
وسواس خناس بر او مىخواند، خداى تعالى به وسيله فرشته او را تاييد مىكند، و اين
همان است كه فرموده: (وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ)-
ايشان را به روحى از ناحيه خود تاييد مىكند [3].
و
در امالى صدوق به سند خود از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود:
وقتى
آيه(وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا
أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ)،
نازل شد ابليس به بالاى كوهى در مكه رفت كه آن را كوه ثوير مىنامند.
و به بلندترين آوازش عفريتهاى خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسيدند اى بزرگ
ما مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندى؟ گفت: اين آيه نازل شده، كداميك از شما است
كه اثر آن را خنثى سازد، عفريتى از شيطانها برخاست و گفت: من از اين راه آن را
خنثى مىكنم. شيطان گفت: نه، اين كار از تو بر نمىآيد. عفريتى ديگر برخاست و مثل
همان سخن را گفت، و مثل آن پاسخ را شنيد.
وسواس
خناس گفت: اين كار را به من واگذار، پرسيد از چه راهى آن را خنثى خواهى كرد؟ گفت:
به آنان وعده مىدهم، آرزومندشان مىكنم تا مرتكب خطا و گناه شوند، وقتى در گناه
واقع شدند، استغفار را از يادشان مىبرم. شيطان گفت: آرى تو، به درد اين