نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 676
(ع) آمده، و
مفسرين در توجيه آن وجوهى مختلف ذكر كردهاند، كه معتدلترين آن اين است كه تمامى
معارف قرآنى به سه اصل بر مىگردد، توحيد و نبوت و معاد، و سوره مورد بحث از اين
سه اصل يك اصل را متعرض شده، از اول تا به آخرش در باره آن سخن گفته، و آن اصل
توحيد است[1].
و
در كتاب توحيد از امير المؤمنين (ع) روايت آورده كه فرمود در عالم رؤيا خضر (ع) را
ديدم، و اين رؤيا يك شب قبل از جنگ بدر بود، به آن جناب گفتم: از آنچه دارى چيزى
به من تعليم بده كه بر دشمنان پيروز شوم. خضر گفت: بگو: يا هو يا من لا هو
الا هو ، همين كه صبح شد، رؤياى خود را براى رسول خدا 6 بازگو كردم، به من
فرمود: اى على اسم اعظم را ياد گرفتى، و اين كلام در جنگ بدر هم چنان بر زبانم بود[2].
و
نيز در آن كتاب آمده كه امير المؤمنين على (ع) سوره قل هو اللَّه احد
را خواند، و وقتى فارغ شد گفت: يا هو يا من لا هو إلا هو اغفر لي و انصرني
على القوم الكافرين- اى كسى كه نيست او مگر او، مرا بيامرز و مرا بر قوم كافر يارى
فرما [3].
و
در نهج البلاغه در باره خداى تعالى آمده: الاحد لا بتاويل عدد- احد است، اما
نه به تاويل عدد [4].
مؤلف:
اين روايت را در توحيد هم از حضرت رضا (ع) نقل كرده به اين عبارت: احد لا
بتاويل عدد [5].
و
در اصول كافى به سند خود از داوود بن قاسم جعفرى روايت آورده كه گفت: به امام ابى
جعفر دوم جواد الأئمه (ع) عرضه داشتم: كلمه صمد چه معنايى دارد، فرمود
به معناى سيد مصمود اليه است، يعنى بزرگى كه تمام موجودات عالم در حوائج كوچك و
بزرگ به او مراجعه ميكنند و محتاج اويند[6].
مؤلف:
و در تفسير كلمه صمد معانى ديگرى از ائمه اهل بيت (ع) روايت شده، از
آن جمله امام باقر (ع) فرمود: صمد به معناى سيد و بزرگى است كه