نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 119
اين جمله ذكر را متصف به شدت كرده، چون ذكر
همانطور كه از نظر كميت و مقدار متصف به كثرت مىشود، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:(اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً)[1] و نيز
فرموده:
(وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً)[2] همچنين از
نظر كيفيت متصف به شدت مىشود چون ذكر، به معناى واقعيش منحصر در ذكر لفظى نيست
بلكه امرى است مربوط به حضور قلب، و لفظ را هم اگر ذكر مىگويند، از اين جهت است
كه لفظ از معناى قلبى و ياد درونى حكايت مىكند.
و چون چنين
است هم اتصافش به كثرت از نظر موارد صحيح است، چون معنايش ياد خدا در غالب حالات
است، هم چنان كه فرمود:(الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ
قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ)[3] و هم اتصافش
به شدت در پارهاى از موارد صحيح است، و چون مورد آيه بطورى كه از آن استفاده
مىشود موردى است كه آدمى را از خدا بىخبر مىكند، و ياد خدا را از دل مىبرد،
لذا مناسبتر آن بود ذكر را كه بدان امر مىفرمايد به شدت توصيف كند، نه به كثرت و
مطلب روشن است.
(فَمِنَ
النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا) ... اين جمله
تفريع است بر جمله(فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ
آباءَكُمْ)، و مراد از ناس مطلق افراد انسان اعم از مؤمن و كافر است چه كافر كه
به غير از پدران خود بياد كس ديگر نيست، و جز افتخارات دنيوى را نمىخواهد و جز
دنيا نمىطلبد، و كارى به آخرت ندارد، و چه مؤمن كه جز آنچه نزد خداست نمىجويد، و
اگر هم چيزى از امور دنيا را بخواهد چيزى است كه باز مورد رضاى پروردگارش (و وسيله
كسب رضاى او) است، و بنا بر اين پس اينكه فرمود: (بعضى از مردم مىگويند) منظور
گفتن به زبان قال نيست، بلكه گفتن به زبان حال است، و معناى آيه اين است كه: بعضى
از مردم نمىخواهند مگر دنيا را، و اينان در آخرت هيچ نصيبى ندارند، بعضى هم هستند
كه نمىجويند مگر آنچه را كه مايه رضا و خوشنودى پروردگارشان باشد، چه در دنيا و
چه در آخرت: اينان از آخرت هم نصيب دارند.
از اينجا
روشن مىشود كه چرا حسنه را در نقل كلام اهل آخرت ذكر كرد و در نقل كلام اهل دنيا
نقل نكرد، چون كسى كه چيزى از امور دنيا مىخواهد مقيد نيست به اينكه آن چيز نزد
خدا هم حسنه باشد يا نباشد، او دنيا را مىخواهد كه همهاش نزد او حسنه و خوب