نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 627
از ناحيه
خدا دور آن طواف كرده و نابودش ساخته، با خود گفتند(إِنَّا لَضَالُّونَ) ما چه گمراه بوديم، كه به خود وعده داديم
ميوهها را مىچينيم و يك دانه هم به فقرا نمىدهيم.
بعضى[1]
اينطور معنا كردهاند كه: نكند راه باغمان را گم كردهايم.
(بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ)- اين جمله اعراض از جمله سابق است،
و معنايش اين است كه نه تنها گمراهيم بلكه از رزق هم محروم شديم.
(
قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ)
...(راغِبُونَ قالَ أَوْسَطُهُمْ )،
آنكه از سايرين ميانهروتر و معتدلتر بود چون او همواره مردم خود را به حق
يادآورى مىكرد، هر چند كه در مقام عمل از آنان پيروى مىنمود بعضى[2]
از مفسرين گفتهاند: منظور از اوسط كسى است كه سن و سال متوسطى داشته. ليكن اين
حرف درست نيست-(أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ) آيا به شما
نگفتم- معلوم مىشود قبلا به آنان نصيحت كرده بود، و اگر قرآن كريم آن را نقل
نكرده، براى اين بود كه جمله مورد بحث به خواننده مىفهمانيد كه چنين نصيحتى قبلا
شده بوده، ديگر احتياج به ذكر آن نبود-(لَوْ لا
تُسَبِّحُونَ)، چرا تسبيح خدا نمىگوييد، و او را از داشتن
شريكها منزه نمىداريد؟ و چرا بر قدرت خود و ساير اسباب ظاهرى اعتماد مىكنيد و
سوگند مىخوريد، كه حتما فردا ميوهها را مىچينيم، و ان شاء اللَّه نمىگوييد و
خدا را به كلى از دخالت و سببيت و تاثير معزول مىكنيد و همه تاثيرها را به خود و
ساير اسباب ظاهرى منسوب مىكنيد؟ اين همان شرك است، كه شما را از ارتكابش زنهار
دادم.
آرى
اگر گفته بودند ليصرمنّها مصبحين الا أن يشاء اللَّه معنايش اين مىشد
كه خدا هيچ شريكى ندارد، اگر به چيدن ميوه موفق مىشدند به اذن خدا شده بودند، و
اگر نمىشدند باز به مشيت خدا نشده بودند، پس همه امور به دست خداست، و او را
شريكى نيست.
بعضى[3]
گفتهاند: منظورشان از تسبيح خدا ياد خدا و توبه به درگاه او بوده، چون گناهى از
ايشان سر زده بود، و آن اين بود كه نيت كردند مسكينان را از ميوههاى چيده شده
محروم سازند، اين وجه بد نيست البته در صورتى كه منظور از استثناء كنار گذاشتن
سهمى از ميوه براى فقراء باشد.