نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 623
زير است كه
مىفرمايد:(أَ
لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ
الْمُلْكَ) بعضى[1]
گفتهاند: كلمه أن متعلق به جمله لا تطع است، و معنايش
اين است كه اى پيامبر او را به خاطر اينكه مالدار است اطاعت مكن، و خلاصه مال و
اولادش تو را به اطاعت واندارد. ولى معناى قبلى عمومىتر و به ذهن نزديكتر است.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: نمىتواند متعلق به كلمه قال در جمله شرطيه(إِذا تُتْلى ...) باشد، براى اينكه از نظر علماى نحو هيچ وقت ما
بعد شرط در ما قبل آن عمل نمىكند.
(إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ)
كلمه اساطير جمع اسطوره است، و اسطوره به معناى داستانهاى خرافى است،
و آيه شريفه جنبه تعليل دارد و كلمه(لا تُطِعْ) را
تعليل مىكند.
(سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ) مصدر وسم و
همچنين سمة به معناى علامتگذارى است، و كلمه خرطوم به
معناى بينى است.
بعضى[3]
گفتهاند: اطلاق خرطوم بر بينى آن شخص كافر، با اينكه خرطوم تنها بينى فيل و خوك
است، در حقيقت نوعى توبيخ و ملامت است، و در اين آيه تهديدى است به آن شخص، به
خاطر عداوت شديدى كه با خدا و رسول او و دينى كه بر رسولش نازل كرده، مىورزيده
است.
و
ظاهرا منظور از علامتگذارى در بينى او اين باشد كه بىنهايت او را خوار مىكنيم،
و ذلتى نشاندار به او مىدهيم، به طورى كه هر كس او را ببيند با آن علامت او را
بشناسد، چون بينى در قيافه و صورت انسان يكى از مظاهر عزت و ذلت است، هم مىگوييم
فلانى باد به دماغش انداخته، و هم مىگوييم من دماغ فلانى را به خاك ماليدم، و يا
دماغش را خرد كردم، و ظاهرا عمل علامتگذارى در دماغ آن شخص در قيامت واقع مىشود
نه در دنيا. هر چند كه بعضى[4] از
مفسرين آن را حمل بر رسوايى در دنيا كرده، و براى توجيه اين نظريه خود را به زحمت
انداخته است.
[تهديد
مكذبان متمول زمان پيامبر 6 با ذكر داستان صاحبان
باغى كه به مال دل بستند و از خدا غافل گشتند و از فقرا دريغ كردند و باغشان نابود
شد و ...]
(
إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ) ...(كَالصَّرِيمِ ) كلمه بلاء كه مصدر
بلونا است به معناى امتحان، و نيز به معناى پيش آوردن