responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 521

6 از منبر پايين آمد، مردم وقتى چنين ديدند، دويدند و حسين را برداشتند، و او را دست به دست گردانيده تا به رسول خدا رساندند، رسول خدا 6 آن گاه فرمود: خدا شيطان را بكشد كه فرزند چه فتنه‌اى است، به آن خدايى كه جانم به دست اوست، من متوجه نشدم كه از منبر پايين آمده‌ام‌[1].

نظير اين روايت در شناعت لحن روايتى است كه از ابن منذر، از يحيى بن ابى كثير نقل شده كه گفت: وقتى رسول خدا 6 صداى گريه حسن و حسين را شنيد، فرمود: اولاد فتنه است، براى اينكه گريه اين دو كودك آن چنان مرا بى‌خود كرد كه برخاستم در حالى كه عقل از من سلب شده بود[2]. بنا بر اين يا بايد اين روايات را طرد نموده قبولش نكرد، و يا آنكه تاويل و توجيهش كرد.

[روايتى در ذيل آيه:(اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ) و(فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ) و روايتى در باره بخل ورزيدن‌]

و در تفسير برهان از ابن شهرآشوب از تفسير وكيع روايت شده كه گفت: سفيان بن مره همدانى از عبد خير برايمان نقل كرد كه گفته بود، من از على بن ابى طالب از اين كلام خداى تعالى پرسيدم كه مى‌فرمايد:(اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ)، فرمود: به خدا سوگند غير از اهل بيت كسى به اين دستور عمل نكرده، اين ماييم كه همواره به ياد خداييم، و هرگز فراموشش نمى‌كنيم، و ماييم كه شكرش را به جاى آورده، هرگز كفرانش نمى‌كنيم، و ماييم كه او را اطاعت نموده، هرگز نافرمانيش نكرده‌ايم.

و چون اين آيه نازل شد اصحاب گفتند ما توانايى چنين تقوايى را نداريم، خداى تعالى آيه‌(فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ) را نازل فرمود، (تا آخر حديث)[3].

و در تفسير قمى آمده كه پدرم از فضل بن ابى مره برايم حديث كرد كه: من امام صادق (ع) را ديدم كه از اول شب تا صبح طواف مى‌كرد و مى‌گفت: بار الها مرا از شر بخل نفسم نگه بدار. عرضه داشتم: فدايت شوم من امشب از شما به غير از اين دعا را نشنيدم. فرمود: چه بلايى بالاتر از بخل نفس سراغ دارى؟ خداى تعالى مى‌فرمايد:(وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)[4].


[1] ( 1 و 2) الدر المنثور، ج 6، ص 228.

[2] ( 1 و 2) الدر المنثور، ج 6، ص 228.

[3] تفسير برهان، ج 4، ص 343.

[4] تفسير قمى، ج 2، ص 372.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 521
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست