نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 48
احتجاج كند،
به اينكه چون قلبش به آنچه چشمش ديده بود معتقد شد، و اين معنا از دأب قرآن بعيد
است، چون دأب قرآن همواره اين است كه: خدا را شاهد و مصدق دعوت انبياء بگيرد، نه
فؤاد و مثل آن را.
به
خلاف اينكه ضمير در جمله ما رأى را به فؤاد برگردانيم، كه در اين صورت
حاصل معنايش تصديق خدا خواهد بود فؤاد رسول خدا 6 را در آنچه كه ديده، نه تصديق
فؤاد رؤيت آن جناب را، و كلام هم بر طبق همان سياق سابقش كه از جمله(
ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى) ...(إِنْ
هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى ... ) شروع مىشد جارى شده است، كه همواره
خدا آن جناب را تصديق مىكرده است.
حال
اگر بگويى: خير، همين ادعا را قبول نداريم، براى اينكه در آيه بعدى براى اثبات صدق
ادعاى آن جناب استدلال مىكند به رؤيت خود آن جناب، چه مانعى دارد كه در آيه مورد
بحث هم استدلال كند به اعتقاد فؤادش.
در
پاسخ مىگوييم: در آيه بعدى احتجاجى در كار نيست و نمىخواهد صدق ادعاى آن جناب را
اثبات كند، بلكه مىخواهد مشركين را در بگو مگو كردن ملامت كند، و بفرمايد: در
باره چيزى كه او مىگويد: من به چشم خود ديدهام، و شما نمىتوانيد ببينيد، چرا
بگو مگو مىكنيد؟ آخر، ممارات و مجادله- كه همان بگو مگو كردن باشد- اگر كار درستى
باشد در جايى درست است كه در مساله فكرى و نظرى باشد، و اما در مساله ديدنيها،
جايى براى ممارات و بگو مگو نيست، و پيامبر 6 دارد خبر مىدهد كه من آن را به
عيان و با دو چشم خود ديدم، نه اينكه فكرم و عقلم چنين حكم كرد.
(أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى) اين استفهام توبيخى است، و
خطابش به مشركين است، و ضمير در آن به رسول خدا 6 بر مىگردد و ممارات به معناى
اصرار ورزيدن بر مجادله است.
و
معناى آيه اين است كه: آيا براى اين در جدال خود اصرار مىورزيد كه آن جناب به
خلاف آنچه ادعاى ديدنش را مىكند و از ديدنش به شما خبر مىدهد معتقد شود؟
[مقصود
از(نَزْلَةً أُخْرى) و رؤيت
رسول خدا 6، در آيه:(وَ
لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى)]
(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى) كلمه نزلة به
معناى يك دفعه نزول است، و معناى آن نزول واحد است، و اين آيه دلالت مىكند بر
اينكه از اين آيه به بعد مىخواهد از يك نزول ديگر غير آن نزولى كه در آيات سابق
حكايت شده بود خود خبر دهد.
و
با در نظر داشتن اينكه مفسرين فاعل رآه را رسول خدا 6
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 48